یک روند کلی در گردان تخریب از زمان شهید حاج عبدالله نوریان در گردان شکل گرفت و بچه ها دیگه بعد از شهادت حاج عبدالله ، خیلی ها شون سابقه دارهای گردان بودند و اون حس و حال واحوالات را دیده بودند . بنابراین بعد از شهادت حاج عبدالله امکان تغییر این روند و رویه وجود نداشت .
بین بچه های گردان بالاخره استوانه هایی بودند مثل ناصر اربابیان ، حاج علی روح افزا ، حاج احمد خسرو بابایی، حاج ابراهیم قاسمی مرشد ، که حضور این افراد مانند اوتاد و میخ هایی بود که این بنا را نگه می داشت . به نظر من گردان پس از شهادت حاج عبدالله و آغاز فرماندهی شهید سید محمد زینال حسینی تغییر خیلی جدی ای نکرد چون مسیر شکل گرفته بود .
بعد از شهادت شهید سید محمد زینال حسینی که حاج آقا مجید مطیعیان فرمانده گردان شد ، یک مقداری دی سیپلین آقای مطیعیان بیشتر بود چون جدیت بیشتری داشت . در این زمان هم شهید حاج قاسم اصغری به گردان برگشتند . شهید اصغری ویژگی های خودش را داشت که مکمل فرمانده گردان ، حاج مجید مطیعیان می شد . درواقع شهید اصغری و شهید مطیعیان با هم می شدند شهید سید محمد زینال حسینی . یعنی اگر حاج قاسم نبود تغییر اساسی ایجاد می شد. همکاری این دو بزرگوار باعث میشد هم فضای معنوی و هم جدی و کاری با یک ظرفیت پذیرش عمومی بچه ها همراه باشد . شاید اگر این دو نفر کنار هم نبودند یک ضربه هایی خورده می شد ولی در مجموع به نظر من خوب مسیری طی شد .
سید محمد اوایل که فرمانده شد ، خب بین بچه ها مقبولیت حاج عبدالله را نداشت ولی با گذشت زمان این مقبولیت را کسب کرد و خود را ثابت کرد .
حاج مجید یک مدتی در گردان نبود و دوباره اومده بود و برای بعضی ها ، تازگی داشت که حاج مجید بخواهد کا ر را دست بگیرد بخصوص با تفاوت هایی که بین حاج مجید و سید محمد بود . حاج قاسم اصغری خیلی خاکی و لوطی مسلک بود و حاج مجید جدی بود اگر یکدفعه یک گردانی برود به سمت دی سیپلینی بودن خیلی برای بچه ها سخت می گذره که این طبیعی بود . بعد ها باید آن فرصت داده می شد که ایشون خودشان را نشان دهند و ایشان هم کاملا موفق توانستند خودشان را ثابت کنند . بالاخره حاج ناصر اربابیان هم به عنوان معاون نقش ایفا کرد و حاج قاسم اصغری این را تکمیل کردند.
طبیعی بود که بعضی ها خوشان را قوی می دانستند و موافق نبودند . حرفشان هم حرف بی ربطی نبود ولی کوتاه مدت بود که به مرور زمان تغییر کرد و رفت به سمت اینکه همراهی هایی ایجاد بشه چون بالاخره وجدان و ایمانشان و نگاه های عمیقشان نمی گذاشت کار را زمین بگذارند ولو اینکه نقدهایی داشتند مانند شهید پیکاری که قبل از شهادتشات غرغر می کرد و ناراحت بود ولی برای غواصی هم آمدند و به شهادت رسیدند . بچه های گله مند هم داشتیم اما همراه بودند و وظیفه خود را انجام می دادند .