به معلممان متلک میگویند و من وجدانم قبول نمیکند
چرا خالدین ؟
شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند
آیا میشود آدمیزاد از شرّ خودبینی و هوای نفس آزاد شود؟
چهل سال درد از شکنجه های اسارت
روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم
روحیه ی شهید صبرعلی کلانتر به روایت حاج مسعود میسوری
دخالتهای بریتانیا در ایران به روایت حسن اعظام قدسی (اعظامالوزاره)
در کربلای ۵ ما دو تیم بودیم . تیم اول قرار بود قبل از اینکه ما وارد به گردانی که به آن مامور شده بودیم ، برود و معبر بزند و بعد از آن که ما وارد شدیم با استفاده از معبر تیم اول برویم به سمت عراق . قرار شده بود اگر تیم اول موفق […]
ما یک شهید اسماعیل پور داشتیم که ایشان همیشه سر نماز خیلی شدید گریه می کرد و اشک می ریخت . بعد از نماز سجده میکرد و اشک می ریخت. قبل از عملیات عاشورای سه بود . بعد از عملیات عاشورای سه که ایشان را دیدم خیلی خاکی شده بود . صورت و محاسنش خاک […]