مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
مسئول چایی گردان شده بود
اگر برای رضای خداوند و دفاع از اسلام میروی من راضی هستم
شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
دلیل سرنگونی حکومت صدوپنجاه ساله قاجار به روایت صدرالدین الهی
ده واقعه مهم در هفتاد و پنج روز ، مورد اتفاق شیعه و اهل تسنن
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مسعود میسوری
بیست روز بعد از شهادت همایون ، نامه ی قبولی در دانشگاهش آمد
یکی از روزهای سرد زمستان در سالهای دفاع مقدس را تجربه میکردیم. در مسیر بازگشت از کرمانشاه، جایی که سرما در مغز استخوانمان نفوذ میکرد و گویی باد صورتمان را سیلی میزد، در منطقهای اطراف همدان با شهید صالحی همراه و مشغول رانندگی بودم. شهید صالحی گفت: «دلم بستنی میخواهد!» تنها چیزی که در آن […]
سال 1364 نام من برای زیارت بیتاللهالحرام از طرف سپاه اعلام شد. شور و شعف خاصی سراپای وجودم را فراگرفت. وسایلم را آماده کردم و برای خداحافظی با اقوام، به نجفآباد رفتم. صبح روز بعد با خوشحالی به سمت تهران حرکت کردم. اما قبل از راهی شدن، برادر محسن رضایی با سفر بنده مخالفت نمود. […]