وقتی پیام پوررازقی مشغول نماز و ذکر و تسبیح میشد
پیام نتانیاهو به مردم ایران، نشان دهنده تداوم خطای محاسباتی دشمن
موسس و فرمانده تخریب در شمال کشور؛ شهید محمد رحیم بردبار
من در راهى قدم گذاشتم که باید جان به جانان سپرد
اگر حاج احمد برایش دعا کند، شهید می شود
مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
روایت پدر شهید حسین غلام کبیری از شهادت فرزندش
به عزیزانی که برای خدا کار و تفکر میکنند افتخار میکنم
خاطره ای از شهید علیرضا خیاط فیض دارم که مربوط به یک یا دو روز قبل از شهادتش است. ایشان خطاب به من گفت: «ذبیح! یه کاری بکن. نمیخوای بری اهواز؟ چیزی کم نیست؟» گفتم: «بله، من اتفاقاً مشکل چاشنی دارم؛ چاشنیها رطوبت زدهاند و باید برم اهواز.» پیشنهاد داد: «بیا با هم بریم. من […]
یکی از خاطرات برجسته من، همکاری با همرزمانی مانند شهید علیرضا خیاط ویس است. ما بچه های گردان تخریب، بیشتر در نساجی مستقر بودیم. شبها، اگر در منطقه مأموریتی نداشتیم، به نساجی برمیگشتیم و چند نفری در یک اتاق میخوابیدیم. یکی از خاطرات تأثیرگذار من از شهید علیرضا خیاط ویس، مربوط به همین آقای خیاط […]
بین فرمانده لشکر کاشان و آقای خیاط ویس، اختلافی پیش آمد. این اختلاف در رابطه با عقبنشینی از فاو بود. در آن زمان، عراق توانسته بود چهار پل را تسخیر کند و منطقه را از دست ما بگیرد. فرمانده لشکر، نامهای به آقای خیاط ویس داد که مضمون آن این بود: «از این تاریخ به […]
روز آخر عملیات بدر ، بعد از عقب نشینی بود که حاج عبدالله نوریان گفت برید هرچی که اونور آب مونده منهدم کنید . ما رفتیم و کارامون که تموم شد برگشتیم .شهید خیاط فیض چون گلوگه خورده بود و نمیتونست بیاد عقب پل رو منفجر کرد و خودش هم شهید شد . منم اونجا […]