ماجرای معرفی شهید حاج عبدلله نوریان به عنوان فرمانده گردان تخریب لشگر سیدالشهداء
نقش سید ضیاء و دخالت انگلیس در کودتای رضا شاه
اگر لازم شد من میدوم توی میدون مین ، شماها با فاصله دنبالم بیاین
شبی که فرمانده سپاه کردستان ، شهید حاج داوود کریمی سینه خیز رفت
اهداف انگلستان و روسیه در دو جنگی که به معاهده گلستان و ترکمنچان منتهی شد
ما فکر میکردیم تو از بچه های منافق هستی
نصیحت مادرانه به شهید مهدی ضیائی
هیچ وقت نگفت که نمی شود و نمی توانم
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]