چهارده نفر از بچه ها شهید شدند و ما شیمیایی شدیم
روزی که شهید عباس حسنی در میدان مین دوید
عملیات بیت المقدس چهار به روایت حاج سید حمید موسوی
وقتی سند موقعیت شهید کهن به نام گردان تخریب خورد
درخواست شهید حاج موسی انصاری قبل از آخرین اعزام
از سختی های جنگیدن در سوریه
شيخ صفیالدّين عالم ، عارف، مفسّر و محدث بود
شهیدی که عکس فرزندانش را در جیب داشت
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]