شهید حاج عبدالله هر شب نماز شب میخواند
برادر داوود ! یک یا حسین دیگه بگی رسیدیم
کارگاه انسان سازی شهید حاج عبدالله نوریان
خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی
گروه خالدین در فضای مجازی
خدا من را سر راه شما قرار داده تا از حرام نجات پیدا کنید
دو خاطره از بین عملیات والفجر چهار و خیبر
عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]