پارچه حریری که امام موسی بن جعفر ع برای علی بن یقطین پس فرستاد راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سیدمحمود سیدمرتضی عملیات والفجر دو به روایت حاج مهدی قدیمی قلب انسان هم مثل این سنگ ها سیاه و کدر میشود هیچ کس باورش نمی شد اما من میدانم من نمیدانستم نام قرارگاه ، نوح نبی است بعثی ها پیکر شهدا را تله میکردند پسرک فلافل فروش
یکی از روزهای سرد زمستان در سالهای دفاع مقدس را تجربه میکردیم. در مسیر بازگشت از کرمانشاه، جایی که سرما در مغز استخوانمان نفوذ میکرد و گویی باد صورتمان را سیلی میزد، در منطقهای اطراف همدان با شهید صالحی همراه و مشغول رانندگی بودم. شهید صالحی گفت: «دلم بستنی میخواهد!» تنها چیزی که در آن […]
سال 1364 نام من برای زیارت بیتاللهالحرام از طرف سپاه اعلام شد. شور و شعف خاصی سراپای وجودم را فراگرفت. وسایلم را آماده کردم و برای خداحافظی با اقوام، به نجفآباد رفتم. صبح روز بعد با خوشحالی به سمت تهران حرکت کردم. اما قبل از راهی شدن، برادر محسن رضایی با سفر بنده مخالفت نمود. […]