نحوه شهادت هفت تن آل صفا به روایت حاج ابراهیم قاسمی دلم هوای حضرت عباس عليه السلام کرد اینجا جای بزرگاس ، بمون ، بزرگ شو و بزرگی کن معبر گردان تخریب در عملیات کربلای پنج به روایت حاج ناصر اسماعیل یزدی خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان ماموریتی که شهید نوریان بعد از شهادتش به من داد مواجهه ی شهید حاج کاظم رستگار با نفاق سید محمد هم ادامه دهنده راه حاج عبدالله بود
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]