روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم خاطره ای که از تفحص شهدا دارم آن قدر تمرین کرده بود که خودشکنی برایش آسان شده بود آرایشگاه شهید عباس بیات فضایل امیرالمومنین به روایت سعد بن ابی وقاص پاسدار و محافظ جان اباعبدالله الحسین علیه السلام شما بگوئید بروند بجنگند ، تجهیزات را خدا میرساند مولودی خوانی شب مبعث به سبک شهید مجید رضایی
یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسه ی رفاه خدمت امام رسیدیم، ایشان دو برادر کوچک تر من را -یکی هفت ماهه و دیگری دوساله- روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قرار دادند. ایشان پس از کمی مقدمه چینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن […]
من در زمان مبارزات پدرم خیلی کوچک بودم و نکات چندانی در یادم نمانده است. هرچه می دانم، از مادرم یا از یاران پدر شنیده ام. بیشترین چیزی که در خاطرم مانده، مسافرت ها و سختی هایی است که در راه مبارزه تحمل می کردیم. دستگیری پدر ما برای ساواک بسیار اهمیت داشت و برای […]