از خدا میخواهم پایان زندگی من و تو را شهادت قرار دهد
حجه الاسلام حاج سید محمد عابدین زاده
انتقال فرماندهی از حاج عبدالله به آقا سید محمد و حاج مجید
هیچ وقت نگفت که نمی شود و نمی توانم
وقتی کاشانی با سوء استفاده از هنر خانهنشین شد
این سه شهید آخرین امید صدام را ناامید کردند
تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س
حاجی چند تا کار از من خواست که من نتوانستم انجام دهم
یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسه ی رفاه خدمت امام رسیدیم، ایشان دو برادر کوچک تر من را -یکی هفت ماهه و دیگری دوساله- روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قرار دادند. ایشان پس از کمی مقدمه چینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن […]
من در زمان مبارزات پدرم خیلی کوچک بودم و نکات چندانی در یادم نمانده است. هرچه می دانم، از مادرم یا از یاران پدر شنیده ام. بیشترین چیزی که در خاطرم مانده، مسافرت ها و سختی هایی است که در راه مبارزه تحمل می کردیم. دستگیری پدر ما برای ساواک بسیار اهمیت داشت و برای […]