عملیات والفجر هشت به روایت حاج اسماعیل گوهری
به ما میگفت شما زیاده روی کردید و به اونا میگفت شما یه قدم جلو تر از اسلامید
هیچ کس باورش نمی شد اما من میدانم
همین کارت باعث میشه شهادتت عقب بیوفته….
تمرین خوابیدن روی سیم خاردار در دوره آموزشی
قمقمه ی شهید حاج علی موحد دانش
پیراهنی که هنگام شهادت ، بر تن شهید حاج رسول بود
اول مطمئن میشد که نیروهایش غذا دارند ، بعد غذا میخورد
یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسه ی رفاه خدمت امام رسیدیم، ایشان دو برادر کوچک تر من را -یکی هفت ماهه و دیگری دوساله- روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقد و مهربانی قرار دادند. ایشان پس از کمی مقدمه چینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن […]
من در زمان مبارزات پدرم خیلی کوچک بودم و نکات چندانی در یادم نمانده است. هرچه می دانم، از مادرم یا از یاران پدر شنیده ام. بیشترین چیزی که در خاطرم مانده، مسافرت ها و سختی هایی است که در راه مبارزه تحمل می کردیم. دستگیری پدر ما برای ساواک بسیار اهمیت داشت و برای […]