شهید نباتی معمولا آدم حاضر جوابی بود سخنران جلسه میگفت جوانی در جبهه روی سیم خاردار خوابیده … شنیدم مسجدی هست که در آنجا برای اعزام به سوریه ثبت نام میکنند تعبیر اباعبدالله الحسین علیه السلام از شهادت خود خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان پیش بینی بُحَیراء از نبوت حضرت محمد صل الله علیه و آله مرکز تحقیقات گردان تخریب و شهید سید امین صدرنژاد نحوه شهادت حاج حسین بادپا به روایت شهید مصطفی صدرزاده
در استان حلب بودیم و ماموریتمان پاکسازی چند ساختمان بود . شش نفر بلند شدند که برویم به ساختمان شماره سه . با بنده و حسن شدیم هشت نفر . وقتی حرکت کردیم به سمت ساختمان شماره سه ، آقای حسن قاسمی دانا با یک لحنی که انگار میخواست مطلب مهمی را گوشزد کند گفت […]
بخشی از خاطرات شهید مصطفی صدرزاده : حسن کار همه را راه میانداخت. از صبح تا شب برنامههاش يک چيز بود، آن هم خدمت به رزمندگان. همه بچهها میگفتند: «حسن آخر معرفت هست». همه را میخنداند. همه به یک طریقی عاشقش شده بودند. يک روز که میخواستيم غذا به دست بچهها برسانيم با موتور راه […]