شهید محمود گلزاری برای ما مثل یک پدر و برادر بود
وقتی اقدامات شهید احمدی روشن در سایت نطنز را دیدم
باید به دیگران ما حسن ظنّ و نسبت به خودمان سوء ظنّ داشته باشیم
یک شب و روز گردان به روایت حاج علی ممقانی
اگر آب گرم نباشد رنگ ما ميپرد و تو فكر ميكنی ترسيده ایم
نمایشنامه کوتاه خاطره (برادر داوود ! یک یا حسین دیگه بگی رسیدیم)
از کتاب شما به عنوان پناهگاه استفاده خواهم کرد
متن قرارداد 1919 ایران و انگلیس
سال 58 بود وقتی وارد سنندج شدیم ، درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ،تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم . بهار 58 تازه انقلاب پیروز شده بود.عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی […]