اعتمادی که فرماندهان لشگر به حاج عبدالله نوریان داشتند
شهید حمیدرضا دادو حوله ی خودش را به من داد
این چیز ها ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه !
به ما میگفت شما زیاده روی کردید و به اونا میگفت شما یه قدم جلو تر از اسلامید
باید به دیگران ما حسن ظنّ و نسبت به خودمان سوء ظنّ داشته باشیم
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر
شهیدی که از ترس آلوده شدن به گناه به مرخصی نمیرفت
فضایل امیرالمومنین به روایت سعد بن ابی وقاص
ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی اتفاق افتاد. برادر جعفر نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک گردان کند. […]