بازی شاه دزد وزیر به سبک شهید امیرمسعود تابش خاطره بچه های پشتیبانی لشگر از شهید حاج عبدالله نوریان شما کجا و اینجا کجا ؟ ماجرای اسارت سربازان ارتش در دهلران شبی که شهید حاج قاسم اصغری روی سیم خاردار خوابید شنیدم بعضی بچه ها جن ظاهر میکنند این چیز ها ممکنه ما رو از مسیر منحرف کنه ! دلم هوای حضرت عباس عليه السلام کرد
خیلی سخت است به اش گفتم:«این لبنیاتیه که کارش خوب بود، مزد هم زیاد داد که!» سرش را این طرف و آن طرف تکان داد گفت:« این یکی باز از او سبزی فروشه بدتره.» «چطور؟» کم فروشی می کنه تو کارش غش داره، جنس بد رو قاطی جنس خوب می کنه و به قیمت بالاتر […]
او (شهید عبدالحسین برونسی ) جبهه ماند و من آمدم مشهد ، مرخصی ، صبح روز بعد رفتم ملک آباد ، مقر سپاه . یکی از مسئولین رده بالای سپاه گفت : به هرکدوم از فرماندهان وسیله ای دادیم ، یک ماشین لباسشویی هم سهم آقای برونسی شده . مکث کرد و ادامه داد : […]
علاقه ی خاصی هم نسبت به حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) داشت ، هم نسیت به سادات و فرزندان ایشان . عجیب هم احترام هر سیدی را نگه میداشت . یادم نمی آید توی سنگر ، چادر ، خانه یا جای دیگری با هم رفته باشیم و او زودتر از من وارد […]
کله قندی گل منطقه بود . از آن ارتفاعات حساس و حیاتی . از بلندی آنجا دشمن به جاده های مواصلاتی و به منطقه ی ما تسلط داشت . همیشه از همانجا بود که مشکل برایمان درست میکرد . تو عملیات آزادسازی مهران هم همین مشکل پاپیچ بچه ها شد . یادم هست روز هفتم […]
یک بار با هم آمدیم مرخصی ، او رفت دنبال کارش و من هم رفتم خانه . به قول معروق خستگی راه هنوز توی تنم بود که آمد سروقتم و گفت : استراحت دیگه بسه … گفتم خیره ان شاءالله جایی میخوایم بریم؟ لبخندی زد و گفت : آره اومدم که هم خودت رو ببرم […]