مصاحبه با مردی که دشمن را به لرزه در آورده
وقايع روز های رحلت رسول اکرم و سقيفه به روایت براء بن عازب
انتقال فرماندهی از حاج عبدالله به آقا سید محمد و حاج مجید
فردای این کشور به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است
از خودت بپرس تو برای انقلاب چیکار کردی ؟
به شهید اکبر عزیززاده میگفتند اوس اکبر
پیام شهداء به کسانی که راهشان را ادامه دهند، بشارت به در امان بودن از ترس و اندوه است.
خودش تا اذان صبح به جای ما پست داد
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]