خاطره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید مصطفی (سیدابراهیم) صدرزاده
روایت مادر شهید محمد حسین حدادی از نحوه شهادت فرزندش
اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی ادامه میدهد
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر
برای بچه های رزمنده احتیاج به تعدادی چفیه داریم
اذن میدان به شیوه ی شهید حاج قاسم اصغری
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب شد
حاج آقا این مرد بچه های رزمنده و بسیجی را منحرف می کند
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]