بابا من سعی میکنم مثل عمو برایت رفیق خوبی باشم تیر به پهلوی مصطفی خورده بود اما بجای ناله میگفت یا فاطمه الزهراء س حاج رسول از من خواست برای شهادتش دعا کنم دلایل گروهک فرقان برای ترور سپهبد قرنی بعد ها متوجه شدیم حاج عبدالله به ارتفاعات بازی دراز رفته یکی از عواملی که موجب شکست مشروطیت در ایران شد مقاومت خرمشهر معادلات دشمن را بر هم زد حاج عبدالله تاکید داشت که برای شهدای گردان جلسه بگیریم
من به شهید عباس بیات خیلی نزدیک بودم . باهم بچه محل بودیم . به نظر من، سطح علمی و عمق معرفتیش با بچه های دیگرفاصله داشت . انگار از خیلی ها یک سر و گردن بالاتر بود و جزء عرفای گردان محسوب می شد . بسیارمنظم بود و در مسائل مربوط به زندگی روزمره […]
عباس بیات هم اسطوره و هم شلوغ بود . یعنی هر دو حالت را داشت. در منطقه ی ماووت در مقر شهید ضیائی که بودیم ، عباس در سنگر ما و مسئول سلمانی ما بود. البته من هم آن زمان مو داشتم . عباس موهای بچه ها را کوتاه می کرد. عباس اوایل با ماشین […]
شهید عباس بیات در مقر گردان ، در موقعیت قلاجه بود . ما هم که از مرخصی برگشتیم به قلاجه رفتیم . من و شهید رضا صمدیان منتظر بودیم تا ماشین غذا برسد و ما را به مقر تخریب ببرد. عباس راننده ماشین تدارکات بود. در آشپرخانه ایستاده بودیم که بالاخره ماشین آمد و ما […]