معبر حاج قاسم اصغری در عملیات عاشورای سه به روایت حاج حسن نسیمی
عملیات والفجر هشت به روایت حاج ذبیح الله کریمی
اولین دیدار و آشنایی من با شهید مصطفی صدرزاده
از بگو مگو با شهید مهدی باکری تا آغاز رفاقتی بی بدیل
از تظاهرات مقابل کاخ سفید تا شهادت در دهلاویه
راننده کامیونی که پاگیر جبهه های جنگ شد…
ای ملت ایران! از قدرت نظامی دشمن و حصر اقتصادی نهراسید که من به شما وعده پیروزی میدهم
خدایا ممنونم ازت که چنین فرزندی به من اعطا فرمودی
یک روز که در پادگانی در شهر سنندج بودیم ، حاج مجید مطیعیان (فرمانده گردان تخریب) آمد و یک سری صحبت ها کرد در ارتباط با یک سری پاک سازی میادن مین که به ما محول شده بود . آن جا اسم بچه ها را برای پاک سازی اعلام کردند . دو گروه شدیم ، […]
در ارتفاعات نزدیک سد عراق یک مقر داشتیم. پشت مان هم قرارگاه تاکتیکی لشکر سید الشهدا بود. چون آن جا قرارگاه بود هواپیما زیاد می امد و بمباران می کرد. و زیر تیغش قرار می گرفت. ما به بچه ها گفته بودیم که یک سنگر انفرادی بکنند. که اگر هواپیما آمد در این سنگر ها […]