عملیات کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری شهید مجلس، آقا سید مهدی تقوی امروز در رکوع نماز یک چیزهایی نشانم دادند … اگر حقّ با قلب پیوند خورده باشد، شهادت از عسل شیرین تر است قرار شد تا زمانی که صدام زنده است حرفی از علی هاشمی نزنیم عملیات خیبر به روایت حاج علی بهجانی ممقانی فکر میکنی این مرد چهکاره باشد؟ دو برادری که در مهران به درجه شهادت نائل آمدند
یکی از شهدایی که برای من بسیار شاخص بود، شهید معمارزاده بود. تا جایی که من به خاطر دارم، او را به نام حسین میشناختیم، اما بعدها که با دوستانم صحبت میکردیم، فهمیدم که نام اصلیاش سیامک بوده است. شهید معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیلکرده و بافضیلت محسوب میشد. محاسن او تازه درآمده […]
پیش از عملیات والفجر چهار، به قلاجه رفتم که مقر لشکر ۲۷ محمد رسولالله بود. مسئول پرسنلی لشکر، یکی از همدورهایهای سپاه برادرم بود که فکر میکنم سردار علائدینی بودند. در همان زمان تصمیم گرفتم به لشکر ۱۰ بروم. پدرم مخالفت کرد و گفت: «پسر، عملیات همینجاست، نرو.» اما من اصرار داشتم و گفتم: «نه، […]
در ارومیه بودیم و یک شب در قرارگاه سیدالشهدا ماندیم. شهید حاج عبدالله نوریان دو روز ما را در ارومیه نگه داشت. در این مدت، او ما را به جاهای مختلفی برد. یک روز همراهش رفتیم و او یک دست جگر خرید. برای بچههایی که این ماجرا را تعریف میکردیم، همیشه تعجبآور بود، چون حاج […]
به گزارش گروه تحقیقاتی خالدین، حاج سعید خاکسار، یکی از رزمندگان حاضر در دوران دفاع مقدس و از نیروهای تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا است که در این مصاحبه، به بازگویی خاطراتی از سالهای حضور در جبهه پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید، مصاحبهای است با این رزمندهی دوران دفاع مقدس که توسط گروه تحقیقاتی خالدین […]
پس از پایان عملیات خیبر، همهی نیروها را به اجبار به مرخصی فرستادند. من اما تصمیم گرفتم که فرار کنم و دوباره به جادهی اهواز – خرمشهر بازگردم. مدت طولانی در آنجا ماندیم و در نهایت حاج عبدالله اعلام کرد که به ده نفر داوطلب نیاز دارد. او گفت هرکس کاری ندارد، بماند. من، حسن […]