• امروز : سه شنبه, ۲۲ مهر , ۱۴۰۴

انقلاب اسلامی ایران - جمهوری اسلامی ایران - دفاع مقدس - خاطرات شهداء

نحوه شهادت شهید علیرضا عاصمی
چرا مردم را بترسانیم؟ ما آن بمب ها را خنثی می‌کنیم

نحوه شهادت شهید علیرضا عاصمی

خدا رحمت کند شهید علیرضا عاصمی را. ایشان مسئول تخریب لشکر شش ویژه پاسداران بودند. همانطور که در میان شهدای جنگ‌های ۱۲ روزه با اسرائیل، مغز متفکر ما، سردار رشید بود. از لحاظ نظامی، شهید رشید یک سر و گردن بالاتر از بقیه بود. اما از لحاظ تخریب، شاید در کل یگان‌های سپاه، شهید عاصمی […]

از خدمت به رزمندگان تا بدرقه زائران کربلا
حکایتی از زندگی شهید حمیدرضا ترابی

از خدمت به رزمندگان تا بدرقه زائران کربلا

از دیگر شهدا، حمیدرضا ترابی را داریم. ایشان بچه تهران بودند و با چند نفر از بسیجی‌هایی که برای بازدید به منطقه آمده بودند، با گردان تخریب آشنا شدند. آن‌ها آن‌قدر شیفته گردان شدند که ماندگار شدند. در عملیات والفجر مقدماتی، اکثر بچه های ما مجروح شدند، اما دوباره برگشتند و در عملیات والفجر ۸ […]

فرمانده تخریب لشگر ۴۳ امام علی(ع)، شهید علی ابدی
ماموریت در کردستان

فرمانده تخریب لشگر ۴۳ امام علی(ع)، شهید علی ابدی

پس از اتمام دوره ی آموزشی ما در سال 1362، آمدند و به ما گفتند از قرار گاه نجف اشرف قرار است برای سخنرانی بیایند و گفتند چند تن از نیرو ها به انتخاب خوشان بروند. شهید علی ابدی که در آن زمان فرمانده مهندسی منطقه بود و سردار محسن بحرینی آمدند و درباره تخریب […]

موسس و فرمانده تخریب در شمال کشور؛ شهید محمد رحیم بردبار
من می‌خواهم گروه تخریب تشکیل دهم

موسس و فرمانده تخریب در شمال کشور؛ شهید محمد رحیم بردبار

همیشه فکر میکردم که فرمانده، حداقل پنج یا شش سال از من بزرگ‌تر است. اما پس از شهادت شهید بردبار، فهمیدم که جوان‌تر بوده و فقط 4 ماه بزرگتر بوده است و به دلیل ابهت بالایی که داشت من متوجه تفاوت سنی اندکمان نشده بودم . این فرمانده، آدمی بسیار جدی، منظم، در عین حال […]

غسل شهادت شهید مالک خسّافی
حالا چه وقتی برای این کاره؟

غسل شهادت شهید مالک خسّافی

از دیگر شهدا و چهره‌های شاخص گردان ما، مالک خسّافی را باید نام برد. ایشان سرباز بودند و در عملیات بدر شرکت داشتند. در جریان عقب‌نشینی، ما چند نفر را فرستادیم تا دکل‌ها و مقر ها را تخریب کنند. هدف این بودکه عراق نتواند آن‌ها را تسخیر کند و پل‌های ما را منهدم نماید تا […]

آخرین وداع شهید خیاط ویس با خانواده
خاطره ای از شهید علیرضا خیاط فیض دارم

آخرین وداع شهید خیاط ویس با خانواده

خاطره ای از شهید علیرضا خیاط فیض دارم که مربوط به یک یا دو روز قبل از شهادتش است. ایشان خطاب به من گفت: «ذبیح! یه کاری بکن. نمی‌خوای بری اهواز؟ چیزی کم نیست؟» گفتم: «بله، من اتفاقاً مشکل چاشنی دارم؛ چاشنی‌ها رطوبت زده‌اند و باید برم اهواز.» پیشنهاد داد: «بیا با هم بریم. من […]

من چگونه بخوابم وقتی شما برای جنگ آمده اید اینجا؟!
یکی از خاطرات تأثیرگذار من

من چگونه بخوابم وقتی شما برای جنگ آمده اید اینجا؟!

یکی از خاطرات برجسته من، همکاری با همرزمانی مانند شهید علیرضا خیاط ویس است. ما بچه های گردان تخریب، بیشتر در نساجی مستقر بودیم. شب‌ها، اگر در منطقه مأموریتی نداشتیم، به نساجی برمی‌گشتیم و چند نفری در یک اتاق می‌خوابیدیم. یکی از خاطرات تأثیرگذار من از شهید علیرضا خیاط ویس، مربوط به همین آقای خیاط […]

نحوه شهادت شهید علیرضا خیاط ویس
در حالی که می‌خواست وضو بگیرد و سجده شکر بجا آورد

نحوه شهادت شهید علیرضا خیاط ویس

بین فرمانده لشکر کاشان و آقای خیاط ویس، اختلافی پیش آمد. این اختلاف در رابطه با عقب‌نشینی از فاو بود. در آن زمان، عراق توانسته بود چهار پل را تسخیر کند و منطقه را از دست ما بگیرد. فرمانده لشکر، نامه‌ای به آقای خیاط ویس داد که مضمون آن این بود: «از این تاریخ به […]

طرحی که مانع سقوط مجدد خرمشهر شد
اولین تانک عراقی، روی پل قرار گرفت تا از آن عبور کند اما...

طرحی که مانع سقوط مجدد خرمشهر شد

در اواخر جنگ، عراق توانسته بود بخشی از مناطق اشغالی از جمله شلمچه را بازپس بگیرد. دشمن، برای کسب امتیاز در قبال پذیرش قطعنامه توسط ایران، فشار زیادی وارد کرده بود. ما در منطقه‌ای نزدیک به نهر خیّن مستقر بودیم. جایی که فاصله ما با نیروهای عراقی، حداکثر ۱۰۰ متر بود. جاده اهواز–خرمشهر (که امروزه […]

شهید عبدالعظیم خلیل‌زاده، کوچک‌ترین رزمندگان ما…
امامزاده‌ای برای بچه‌های تخریب

شهید عبدالعظیم خلیل‌زاده، کوچک‌ترین رزمندگان ما…

شهید عبدالعظیم خلیل‌زاده، یکی از کوچک‌ترین رزمندگان ما بود.  شاید تنها ۱۳ سال داشت. ایشان با یک زجرات (کامیون کوچک) به جبهه آمدند. در ابتدا، به دلیل سن کم، نمی‌خواستند او را در کار تخریب بگیرند و قصد داشتند در بخش تبلیغات استفاده کنند. اما چون همه‌مان هم‌کوچه و هم‌خیابان بودیم، او را به تخریب […]

وقتی شهید محمدی خودش را از بیمارستان به خط مقدم رساند
در حالی که ما برای مأموریت آماده می‌شدیم

وقتی شهید محمدی خودش را از بیمارستان به خط مقدم رساند

در پاسگاه‌ زید، ما خط پدافندی داشتیم. من به‌همراه شهید حمیدرضا محمدی، برای بازدید و شناسایی منطقه رفته بودیم. قرار بود مانعی جلوی خط پدافندی ایجاد کنیم تا امکاناتی را به آنجا منتقل کنیم. در آن شب، شهید محمدی مسموم شد  یعنی مریض شد  و مجبور شدیم مأموریت را به تعویق بیندازیم. من همراهش به […]

خاطرات شهید مسعود میسوری از شهید حاج امیر یشلاقی
شجاعت و نبوغ در عملیات‌های دفاع مقدس

خاطرات شهید مسعود میسوری از شهید حاج امیر یشلاقی

مرحوم حاج امیر یشلاقی، شیفته‌ی شهیدحاج قاسم اصغری بود. او مجذوب نبوغ نظامی، اخلاص و شخصیت بی نظیر شهید حاج قاسم اصغری بود و او را فردی استثنایی می‌دانست. عشق و ارادت ایشان به حاج قاسم اصغری به حدی بود که اکنون باید دید، آنکه چنین دل به حاج قاسم اصغری بسته بود، خود چه […]

بررسی ابعاد شخصیتی شهید داوود ابراهیمی به روایت مادر شهید
میگفت: این بزرگترین امتحان من است!

بررسی ابعاد شخصیتی شهید داوود ابراهیمی به روایت مادر شهید

اگر بخواهم از بُعد عبادی شهید داوود ابراهیمی برای شما بگویم خاطره ای در ذهن دارم. در ماه رجب، که معمولاً خانوادگی روزه  میگرفتیم، داوود هم با ما روزه میگرفت. در حالی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و حدود ۱۳ سال داشت، یک روز سحر خواب ماندیم و داوود هم روزه بود. آن […]

مجروحیت های شهید حاج قاسم اصغری
حاج قاسم از آن پس لنگان لنگان راه می‌رفت

مجروحیت های شهید حاج قاسم اصغری

شهید حاج قاسم اصغری یک بار در عملیات عاشورای سه مجروح شد. داستان معروفی برایش اتفاق افتاد در این عملیات که عبارت بود از خوابیدن روی سیم خاردار و رد کردن گروهان از میدان مین. یک مجروحیت هم برایش پیش آمد که ظاهراً انفجاری اتفاق افتاده بود که یکی از انگشت های دستش قطع میشود […]

روایتی از رفاقت حاج امیر یحیوی تبار یشلاقی و شهید حاج قاسم اصغری
یک اسطوره، قهرمان و شخصیتی ویژه

روایتی از رفاقت حاج امیر یحیوی تبار یشلاقی و شهید حاج قاسم اصغری

مرحوم حاج امیر یحیوی تبار یشلاقی، شیفته‌ی شهید حاج قاسم اصغری بود؛ شیفته‌ی نبوغ و برش های نظامی، اخلاص ایشان بود و جایگاه ویژه‌ای برای ایشان قائل بود. عشق و علاقه‌ی او به شهید حاج قاسم اصغری، نشان از بزرگی خودِ حاج امیر یشلاقی داشت. مرحوم حاج امیر مدتی بود که از گردان تخریب فاصله […]

پسته ای که روی زمین افتاده بود
مسئول تدارکات گردان ، شهید حسین کاشانی

پسته ای که روی زمین افتاده بود

در جریان عملیات خیبر تقریبا دو سه روزی من در گردان مانده بودم و حاج عبدالله از گردان بیرون رفته بود . شهید حسین کاشانی که آن موقع مسئول تدارکات گردان بود ، از من سراغ می گرفت که برادر عبدالله کجاست ؟ حاج عبدالله در آن زمان هنوز مکه نرفته بود و ایشان را […]

من دوست دارم تیر به گلویم بخورد و شهید شوم
صحبت ها به اینجا رسید که هر کس دوست دارد چگونه شهید شود

من دوست دارم تیر به گلویم بخورد و شهید شوم

شهید ابوالفضل حسن پور از بچه های گردان حمزه ی لشگر ششم رمضان بود . توی یک جمعی نشسته بودیم و صحبت میکردیم . صحبت ها به اینجا رسید که هر کس دوست دارد چگونه شهید شود! از ایشان پرسیدم شما دوست داری چطور شهید شوید؟ گفت من دوست دارم تیر به گلویم بخورد و […]

ماموریت در اطلاعات با کمک عراقی ها

ماموریت در اطلاعات با کمک عراقی ها

در قلاجه، یعنی حد فاصل بین اسلام‌آباد و منطقه‌ی مهران منطقه‌ای تقریبا جنگلی و پوشیده از درخت بود. در آن محل مکانی برای استقرار بود که جزو جبهه‌های میانی ما محسوب میشد. عقبه‌ی ما در قلاجه یک اردوگاه بود. در آن‌جا بچه‌ها در چادر مستقر می‌شدند. آن‌جا هم محل استقرار و اسکان‌شان بود و هم […]

گم شدن شهید مرتضی اسماعیل زاده، معجزه ی خدا بود

گم شدن شهید مرتضی اسماعیل زاده، معجزه ی خدا بود

شهید مرتضی اسماعیل زاده یکی از شهدای شاخص گردان تخریب لشگر قمر بنی هاشم علیه السلام است. بچه های گردان تخریب در عملیات بدر دو گروه بودند که یک گروه به سرپرستی آقای محمد حسین‌پور و یک گروه هم به سرپرستی شهید اسماعیل‌زاده بود. قرار بود که از خط لجمن دشمن عبور کنند و بروند […]

نحوه آشنایی من با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله
شعاری داشتیم در تخریب که: معبر باید معبر غلتی باشد

نحوه آشنایی من با گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول الله

ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی زاده اتفاق افتاد. برادر جعفر هم نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک […]

ما نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد
پاسخ حاج احمد بیگدلی به یک سوال جنجالی

ما نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد

ورود من به گردان تخریب از طریق آشنایی با جعفر جهروتی اتفاق افتاد. برادر جعفر نیروها را گلچین می کرد. اولین چیزی که میگفت این بود:« ما یکسری نیروی استشهادی و جهادی می خواهیم؛ نیرویی می خواهیم که اگر لازم شد، خودش را روی مین بیاندازد. و یک نفر خودش را فدای یک گردان کند. […]

راهکار شهید چمران برای دورکردن دشمن از اهواز
جلو بروید، طوری که عراقی‌ها شما را ببینند.

راهکار شهید چمران برای دورکردن دشمن از اهواز

یک روز آقای نوری، فرمانده لشکر، به مقر ما آمد. مقر ما در یک مدرسه بود. آقای نوری گفت که آقای چمران سلام رسانده‌اند و گفته‌اند: “ده پانزده نفر از این بچه‌های چریکتان را به من بدهید.” ما حدود ۲۰ نفر بودیم؛ ترکیبی از بچه‌های تبریز، تهران، و شهرهای دیگر. این‌طور نبود که از هم […]

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

شهید حاج قاسم اصغری، زمانی که تیری به پایش اصابت کرده بود، آن تیر منفجر شد. این تیر از نوع دو زمانه بود. پس از این حادثه، مدتی در شهر ماند. خانمش اجازه نمی‌داد که او به جبهه بازگردد. حدود یک سال در شهر ماند، اما پس از آن به گردان تخریب بازگشت و معاون […]

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

یکی از شهدایی که برای من بسیار شاخص بود، شهید معمارزاده بود. تا جایی که من به خاطر دارم، او را به نام حسین می‌شناختیم، اما بعدها که با دوستانم صحبت می‌کردیم، فهمیدم که نام اصلی‌اش سیامک بوده است. شهید معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت محسوب می‌شد. محاسن او تازه درآمده […]

نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده
چقدر خوبه آدم به این شکل به دیدن ارباب برود.

نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده

ما چند شب در طلائیه درگیر بودیم. هدف از حضور در طلائیه این بود که بتوانیم راه را از جاده “نشوه” عراق باز کنیم و از طریق این جاده به جزایر شمالی و جنوبی راه پیدا کنیم. هدف اصلی این بود که یک راه زمینی باز شود تا امکانات و تدارکات بتوانند به‌راحتی رفت‌وآمد کنند. […]