شهیدی که از ترس آلوده شدن به گناه به مرخصی نمیرفت
عباس یک ماشین چپی گردنِ گردان گذاشت
جنگ خیلی دوام ندارد و ما هم ماندیم و محروم شدیم
شهیدی که توانست قانون کشف حجاب را هشت سال به تاخیر بیاندازد
اولین باری که پسرم را برای اعزام به جبهه بدرقه کردم
فرمانده سپاه قدر ، رزمنده ی مجروح را به دوش گرفت و به عرش برد
سبک خاص مداحی های شهید امیرمسعود تابش
فرمانده ای که از فرماندهی فراری بود
دوستی من با هادی ادامه داشت زمانی که هادی در منزل ما کار می کرد او را بهتر شناختم بسیار فعال و با ایمان بود حتی یکبار هم ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد . چندبار خانم من که جای مادر هادی بود برایش آب آورد . هادی فقط زمین را نگاه […]
یک پیرمردی نود ساله عصا به دست را در والفجر یک دیدم . نه این که اهل خوزستان یا بستان باشد و برای دفاع از ناموسش آمده باشد . اهل زهک زابل بود . دستانش میلرزید ، و یک عینک ته استکانی بر روی چشمانش بود . سلاح هم دستش نبود . به شهید میرحسینی […]
شایعه شده بود : علی هاشمی که زبان صدام را خوب میفهمد ، با بعثی ها سازش کرده و تسلیم ارتش بعث عراق شده . اما بعضی فرماندهان میگفتند شاید طرّاح عملیات خیبر و فرمانده قرارگاه نصرت اسیر بعثی ها شده باشد … تصمیم فرماندهان قاطع بود . برای حفاظت از علی هاشمی نباید هیچ […]
شهدا مانند ستاره های آسمانی ، راه را مشخص و آینده را ترسیم میکنند . در خاطرات ، کلام ، و وصیت نامه شهدا رازیست که حرکت به سمت ظهور را سرعت میبخشد . مثل وصیتنامه شهید عبدالرضا … شهید سید عبدالرضا موسوی دانشجوی اخراجی از دانشگاه حکومت پهلوی و زندانی سیاسی ساواک بود که […]
خب من میخواهم این را عرض بکنم: اکثر شماها جوان هستید؛ یعنی یک فرصت بزرگی پیش رو دارید؛ انشاءالله پنجاه سال، شصت سال بعد از این، فرصت دارید که زندگی کنید؛ در این مدّتی که پیش روی شما هست، حوادثی رخ خواهد داد، مسائلی پیش خواهد آمد: خوشیها هست، ناخوشیها هست ــ شوخی نیست چهل […]
دکتر آرتور میلسپو ، اقتصاددان آمریکایی و مسئول امور مالی ایران در کتابش به اسم (آمریکایی ها در ایران) مینویسد : رضاشاه در سال های آخر سلطنتش چنین مینمود که نسبت به قدرت ، حالت جنون پیدا کرده است . یکی از چاپلوسان پس از آنکه اقدامات حیرت انگیز شاه را یادآوری کرد ، افزود […]
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است . این عبارت ، فرازی از وصیت نامه ی شهیدیست که هزاران کیلومتر از خانه و کاشانه اش دور شد و جوانی اش را فدای اسلام کرد . شهید عباس دانشگر در پنجم مهرماه 1390 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد . بعد از سپری کردن دوره آموزش […]
هنوز مدت زیادی از انقلاب اسلامی نگذشته بود که جوانان مومن انقلابی بدون هیچگونه چشمداشتی برای پاسداری از انقلاب نوپای اسلامی دست به دست هم دادند . دست هایی که با اخلاص فشرده شد ، پس از قرن ها ، یک بار دیگر سپاه اسلام را احیا کردند : دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ ، سپاه […]
على بن ابراهيم گفت : اسعد بن زراره و ذكوان بن عبد قيس كه از قبيلۀ خزرج بودند، در يكى از مراسم ها به مكه آمده بودند . علت مسافرت شان اين بود كه بين اوس و خزرج مدت زيادى جنگ و خونريزى ادامه داشت و آنان شب و روز اسلحه را زمين نميگذاشتند و […]
زيد بن وهب گويد : كسانى كه در خلافت ابى بكر مخالفت كردند و پيش افتادن او بر على را انكار نمودند از سران مهاجر و انصار دوازده كس بودند از مهاجرين خالد بن سعيد بن عاص، مقداد بن اسود و ابى بن كعب و عمار بن ياسر و ابوذر غفارى و سلمان فارسى و […]
از صیاد شیرازی سوال کردم : رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود . در یکی از سفرهای دانشجویان به مناطق جنگی جنوب که شهید صیاد راه انداخته بود همراه او بودم. قطار به راه افتاد. شهید صیاد به من گفت […]
حسن بن سليمان با چند واسطه نقل میکند که سلمان فارسى رضى اللّٰه عنه گفت : در نزد پيامبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله بوديم كه مرد عربى از بنى عامر وارد شد . سلام كرد و گفت يا رسول اللّٰه! از طرف شما پيكى آمد و ما را دعوت به اسلام نمود . […]
ابن عبّاس گويد: يكى از صحرانشينان از قبيلۀ بنى سليم در بيابان سوسمارى ديد و آن را گرفته و در ميان آستين لباس خويش جاى داد . سپس به طرف رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم حركت كرد و هنگامى كه به او رسيد با صداى بلند گفت : اى محمّد! اخلاق […]
شهيد ثانى رحمة اللّه عليه از عبد الله بن سليمان نوفلى نقل ميكند كه گفت خدمت حضرت صادق(عليه السّلام)بودم كه غلام عبد الله نجاشى وارد شد و سلام كرد و نامه عبد الله را تقديم نمود.امام نامه را گشود و قرائت كرد ابتداى نامه چنين بود: بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ ،خدا عمر آقايم را طولانى […]
امام باقر عليه السلام فرمود: چون امام حسين عليه السلام كشته شد، محمد بن حنفيه، شخصى را نزد على ابن الحسين فرستاد كه تقاضا كند با او در خلوت سخن گويد سپس (در خلوت) بآن حضرت چنين گفت: پسر برادرم! ميدانى كه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله وصيت و امامت را پس از […]
على بن يقطين گفت: من نزد هارون الرشيد بودم كه پيشكشهائى از طرف پادشاه روم آوردند از آن جمله جبهى ديباى سياهى طلابافت بود كه نظير آن را نديده بودم،ديد من چشم بآن جبه دوختهام بمن بخشيد من همان جبه را براى موسى بن جعفر عليه السّلام فرستادم قريب نه ماه از اين جريان گذشت. […]
امير المؤمنين عليه السّلام به مردى از بنى سعد فرمود: آيا نميخواهى از وضع و حال خودم و فاطمۀ زهرا با تو سخنى باز گويم؟ (و چنين حكايت فرمود) : فاطمه در خانۀ من بود، و به تنهائى آب از چاه مىكشيد و در مشك كرده بدوش ميگرفت و بخانه مىآورد چندان كه تسمۀ مشك […]
ابان ابی عیّاش از سليم بن قیس هلالی نقل كند كه گفت : به على عليه السّلام گفتم : اى امير مؤمنان! از سلمان و مقداد و ابوذر چيزى از تفسير قرآن و روايت از پيامبر صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم شنيدم ، سپس آنچه را از آنان شنيده بودم از شما نيز […]
ابرهه، پس از چندى كه در يمن فرمانروائى كرد و قدرتى بهم زد، قليس را در شهر صنعاء ساخت. قليس كليسائى بود كه در آن روزگار در سراسر روى زمين همانندش ديده نشده بود. پس از آن كه ساختمان اين كليسا به پايان رسيد، ابرهه به نجاشى، پادشاه حبشه، نوشت: «من كليسائى ساختهام كه مثل […]
عدهاى با چند واسطه از حسن بن شمون نقل كردند كه گفت : اين نامه را بخط حضرت جواد عليه السّلام درباره علي بن مهزيار پيش او ديدم چنين نوشته بود : بسم اللّٰه الرحمن الرحيم ای على ! خدا بهترين جزا را بتو بدهد و بهشت برين را جايگاهت قرار دهد و تو را […]
میگویند سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانیست اما سردار دلها خود دلباخته ی حاج احمد بود . قبل از شهادت حاج احمد اُنس و رفاقت ویژه ای بینشان حاکم بود ، وقتی خبر شهادت حاج احمد را شنید به قدری بیقراری کرد که انگار برادرش را از دست داده . بعد از شهادت حاج احمد […]
عملیات والفجر هشت قرار بود در دو محور انجام شود . لشگر سیدالشهداء علیه السلام در گمرک خرمشهر مستقر بود و نهر عرایض کنارمان بود . این منطقه به لشگر سیدالشهداء علیه السلام محول شد و بعدا متوجه شدیم که برای ادامه ی کار ، سمت راست ما بچه های لشگر 21 امام رضا ، […]
دیدگاه و نوع نگاه ما به مسائل با دیدگاه حاج عبدالله خیلی فرق می کرد . ایشان آنقدر که در مسائل معنوی ورود کرده بود و به قول خودمان غور کرده بود ، من یادم هست یک جایی داشتیم با ماشین می رفتیم ، در بیایان های اطراف ، دیدیم که دو تا الاغ دارند […]
شهید حاج عبدالله نوریان در بیشتر جلسات لشگر می رفت و شرکت میکرد . بعضا برای شناسایی مناطق هم می رفت و خلاصه کمتر در محوطه گردان حضور داشت . زمان هایی هم که در گردان بود ، یا برای بچه های گردان صحبت می کرد یا کلاس های آموزشی برگزار می کرد . حاج […]
زمانی که موقعیت گردان در پادگان ابوذر بود ، یادم هست که حاج عبدالله نوریان گم شد و تا سه روز کسی از ایشان خبر نداشت . یعنی هیچ کس نمی دانست که حاج عبدالله کجا رفته است . همه ی ما نگران شدیم . بعد از سه روز از حاج ابراهیم قاسمی که به […]