خاطراتی که از پیام دارم در واقع بیشتر چون مشغول عبادت و نماز بودند در آن حالت دیده ام. یکی از خاطراتی که از ایشان دارم وقتی وارد تخریب سید الشهدا شدیم بچه ها برای شهادت حاج عبداله نوریان رفته بودند. چند شبی ما جمع 4 الی 5 نفری خودمان بودیم تا اینکه بچه ها برگشتند . زمان یکه بچه ها برگشتند و رسیدند شب بود و من خیلی بچه ها را ندیدم . همه در حسینیه شهید کهن خوابیدند. چون جای دیگری اماده نبود. بچه ها تازه برگشته بودند و ما هم تازه آمده بودیم. در همان حسینیه که خوابیده بودیم من دو الی سه دقیقه زودتر برای نماز صبح بیدار شدم و رفتم که وضو بگیرم. اول های اذان صبح بود. دیدم که پیام پور رازقی پتویی روی دوشش انداخته و دعا می خواند . خیلی از دیدن پیام خوشحال شدم چون شب قبل ندیده بودمش . نشستم تا مناجاتش تمام شود. خیلی خوشحال نشد ، چون احساس کرد که من نماز شب خواندنش را دیدم . این هم خاطره بود که من از پیام دارم.
دلش نمیخواست کسی ببیند...
نماز شبی که شهید پیام پوررازقی میخواند
- کد خبر : 2226
خاطراتی که از پیام دارم در واقع بیشتر چون مشغول عبادت و نماز بودند در آن حالت دیده ام. یکی از خاطراتی که از ایشان دارم وقتی وارد تخریب سید الشهدا شدیم بچه ها برای شهادت حاج عبداله نوریان رفته بودند. چند شبی ما جمع 4 الی 5 نفری خودمان بودیم تا اینکه بچه ها […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2226
- نویسنده : حاج حسین بداغی
- منبع : خالدین