بسم الله الرحمن الر حیم
اینجانب سید جواد اخوت پور از گردان مقدس امیرالمومنین از لشکر 14 امام حسین (ع) هستم . خاطره ای که من می خواهم بگویم در رابطه با سنگرسازان بی سنگر است . عملیات کربلای 5 که ما انجام دادیم بعد از حدود بین 30 تا 40 روز پاتک عملیات کربلای 5 آغاز شد که خیلی سنگین تر و حجم آتشش خیلی بیشتر از خود عملیات کربلای 5 بود. شب گویا گردان امام حسن بود عمل کرد و خط را گرفتند و به ما تحویل دادند . ما وقتی رفتیم در خط یک دپوی خیلی کوتاه در حد یک متر و یک جداره بود البته همبشه دو جداره می زدند به خاطر اینکه گلوله ها که این طرف و آن طرف که می خورد ترکش هایش به نیروها نخورد این یک دپوی یک متری بود ما پشتش سنگر کندیم و هر طور بود خودمان را حفظ می کردیم. اگر یک گلوله ای حدود 500 متر ان طرف تر می خورد ترکش هایش برای ما می آمد. ما هر طور که بود خودمان را حفظ کردیم و سنگر کندیم و داخل سنگر را محفوظ از تیر و ترکش کردیم. تا اینکه شب شد . من سر نگهبانی بودم و دیدم که یک بولدیزری آمد برای اینکه خط و دپو را بالا ببرد یعنی دپو را حدود 3،2 متر کند و دو جداره کند و هم اینکه تیر و ترکش نیاید . همینطور که بولدیزر شروع کرد به کار کردن . من دیدم که حدود 10 تا 15 نفر به ردیف کنار سنگر ما نشستند. در ستون . من تعجب کردم که این ها چرا این جا نشستند و چکار دارند . بلدوزر دارد کار می کند . در خط منطقه شلمچه تمام نیروها ی عراقی خمپاره ، توپ خانه ، تانک همه سر اسلحه هایشان را سمت بلدوزر گرفتند و به سمت بلدوزر شروع به شلیک کردند. بلدوزر که می آورد بالا تیر مستقیم می خورد به بیل و به حالت کمانه به آسمان می رفت . .لی راننده بلدوزر بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای به کارش ادامه می داد . همینطور که من داشتم نگاه می کردم دیدم راننده بلدوزر یهو افتاد و تیر و ترکش خورد و به شهادت رسید. ستونی که بغل سنگر من نشسته بودند دیدم که فرمانده شان به دو نفر از نیروهایش گفت بدوید . ان دو نفر دویدند و بالای بلدوزر رفتند . راننده را پائین آوردند و یک نفر به جایش نشست. بدون هیچ تامل و وقت کشی دوباره شروع کردند و خاک ریز را بالا بردند. طی یکی دو ساعتی که من آنجا نگهبانی دادم تمام این نیروها یکی یکی به شهادت می رسیدند و یا مجروح می شدند و تمام گلوله ها به طرف بلدوزر بود. آن موقع من تازه فهمیدم که واقعاً آدم هائی هستند بسیار شجاع و بدون ترس در عین حال بدون ادعا .