شهید سید امین صدرنژاد خیلی بچه ی شلوغ و پر جنب و جوشی بود و روی تله های الکترونیکی خیلی کار کرد. در آن موقع یک کارتونی می داد به نام کمد آقای ووپی که مد شده بودو همه به صدرنژاد می گفتند چادرآقای ووپی .
هر چیزی که می خواستید در آن پیدا می کردید. من هم چون میدانستم شهید صدرنژاد بچه ی با ابتکار و خلاقی است ، وقتی شناسایی می رفتم،وسیله هایی که در سنگر عراقی ها می دیدم برای سید می آوردم .بعضی از تجهیزات عراقی ها را که می آوردم ، سید یک هفته روی آن کار می کرد تا متوجه شود که چه وسیله ای است. وقتی می فهمید شروع می کرد به کار کردن با آن وسیله.
یکی از کارهایی که با سید امین کردیم این بود که یک زاغه ارتش مهمات پیدا کردیم که پر از مهمات بازوکا بود. بازوکا شبیه آرپی چی ضد تانک است . آن ها را سری کرده بود و در خط هم استفاده کردیم . با آنها سربه سرعراقی ها گذاشتیم و می خندیدیم.
سید امین بازوکاها را با پوکه هایش و قوطی های مقوایی می گذاشت روی خاکریز روی آنها کیسه ی شن می گذاشت . از انتها سیم ها را وصل کرده بود به همدیگر و سری درست کرده بود و با یه منیتور این ها را میزد. آنها که شلیک می شدند در هوا مانند بادمجان بدون هدف پخش می شدند. کار موشک مستقیم زن را منحنی زن کرده بود. وقتی به زمین می خورد غوغایی به پا می کرد. تخریبی نداشت اما موج انفجار زیادی داشت. و ایجاد وحشت کرده بود.
آنجا که شلیک می شد را عراقی ها می زدند ولی ما آنجا نبودیم چون سیم کشیده بودیم و یک جای دیگه رفته بودیم. عراقی ها محل شلیک را میزدند اما فایده ای نداشت .
یک طرح دیگری هم بود که ناصر اربابیان و صدرنژاد و بچه های قرارگاه اجرا میکردند . لای کاتیوشا را در آب شناور میکردند و میچسباندند به هم . بعد که کاتوشا روشن می شد ، گلوله را در پد فشار می داد و آنجا منفجر می شد. طبق اصول پد باید از روبرو منفجر می شد اما کاری کرده بود که پد از پهلو منفجر می شد.