از دیگر شهدا و چهرههای شاخص گردان ما، مالک خسّافی را باید نام برد. ایشان سرباز بودند و در عملیات بدر شرکت داشتند.
در جریان عقبنشینی، ما چند نفر را فرستادیم تا دکلها و مقر ها را تخریب کنند. هدف این بودکه عراق نتواند آنها را تسخیر کند و پلهای ما را منهدم نماید تا نیروها بتوانند تخلیه شوند.
وقتی آقای خسّافی آمد، گفت: «فقط یه اجازه به من بده.»
پرسیدم: «چیه؟»
گفت: «من یه غسل بکنم.»
گفتم: «حالا چه وقتی برای این کار است؟ وقت داره دیر میشه!»
اما اصرار کرد. در نهایت، اجازه دادم.
همانجا، در مدت بسیار کوتاهی، غسل شهادت کرد، رفت و مأموریتش را انجام داد. دقیقاً کنار دژ، گلولهای مستقیم به سرش خورد و بهشهادت رسید.