• امروز : سه شنبه, ۱۱ آذر , ۱۴۰۴
وقتی هیچکس نبود ...

شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !

شوخی شوخی با فرمانده گردان هم شوخی !

یک بار شهید سید محمد زینال حسینی در دستشویی هایی که خودمان به پلیت (صفحات مواج فلزی ) درست می کردیم شوخی کردم . خب هر کی دستشویی می رفت سنگ پرتاب می کردیم به دستشویی و با تولید صدا اذیت می کردیم. من هم طبق عادت همیشه هر کسی که می رفت داخل با […]

یک بار شهید سید محمد زینال حسینی در دستشویی هایی که خودمان به پلیت (صفحات مواج فلزی ) درست می کردیم شوخی کردم .

خب هر کی دستشویی می رفت سنگ پرتاب می کردیم به دستشویی و با تولید صدا اذیت می کردیم. من هم طبق عادت همیشه هر کسی که می رفت داخل با سنگ می زدم تا بیرون بیاید.

خلاصه آن روز هم با سنگ زدم و دیدم که ناگهان دیدم سید محمد است . بیرون آمد و خندید ولی چیزی نگفت.  آفتابه را به من داد و گفت آب دارد. من هم رفتم داخل و نشسته بودم و به کار خودم فکر می کردم که چه اشتباهی کردم. یهو آفتابه را از بالا خالی کرد روی سرم…

البته وقتی کسی نبود با هم از این شوخی ها می کردیم.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2487

بیشتر بخوانید

03شهریور
پسته ای که روی زمین افتاده بود
مسئول تدارکات گردان ، شهید حسین کاشانی

پسته ای که روی زمین افتاده بود

10خرداد
مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی
ماموریت مین‌گذاری و پشتیبانی در ارتفاعات ملخ خور پاوه

مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی

01خرداد
شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده
روزهای پس از عملیات سیدالشهداء به روایت حاج حسن نسیمی

شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.