منطقه خوزستان از لحاظ جغرافیایی و پوشش گیاهی ، عمدتا مسطح و گندم زار بود . در خلال جنگ ، شاید برای یکی دو سال ، گندمی که آنجا کاشته بودند ، درو نشده بود و به همین دلیل ما با منطقه ای وسیع به شکل علفزار مواجه بودیم . این در شرایطی بود که براساس گزارش های رسیده ، می دانستیم آن منطقه توسط عراق مین گذاری شده و باید پاک سازی شود که با وجود آن علف های بلند و نامرتب ، پاک سازی اش بسیار دشوار به نظر می رسید . با این حال بعضی اوقات ، ناچار بودیم زمین های آن منطقه را آتش بزنیم و بعد صبرکنیم تا خاکستر بشود و شعله ی آن علف های بلند فروکش کند تا حداقل مین هایی که بصورت جهنده در میدان مین قابل رویت هستند ، شناسایی شوند . سپس نیروها برای انجام عملیات پاکسازی مستقر می شدند .
من خاطرم هست که شهید غفاری نیا ، یکی از نیروهای تخریبچی و از بچه های تخریب قرارگاه خاتم بود . ایشان جوان بسیار رشید و شجاعی بود که از عملیات بیت المقدس با یگان تخریب همراهی می کرد.
در آن برهه ، شهید غفاری نیا همراه ما بود . یک شب خودش رفته بود تا میدان مین اطراف هویزه را شناسایی کند و بعد طبق روال ، کار پاک سازی مین ها را انجام بدهد . حول و حوش ساعت ده و نیم شب بود که متوجه شدیم ایشان به مقر برنگشته . ما که نگران شده بودیم به محل میدان رفتیم و دیدیم محدوده ای آتش گرفته که احتمالا همان جایی بود که شهید غفاری نیا برای شناسایی رفته بود .
ما شبانه وارد میدان مین شدیم در حالی که یک میدان مین دیگر در امتداد این میدان مین بود و ما متوجه آن نشده بودیم . به لطف خدا ، بدون آنکه پاهایمان به موانع و سیم تله ای برخورد کند از آن گذشتیم و خودمان را به کانون آتشی که برپاشده بود ، رساندیم . متاسفانه تاریکی محض شب مانع آن می شد تا ما بتوانیم شهید غفاری نیا و شخص دیگری که همراهش بود را پیدا کنیم . وقتی جستجوها نتیجه ای نداد ، تصمیم گرفتیم به مقر بازگردیم . فردا صبح اول وقت مجدداً به محل میدان مین ، برگشتیم و آن جا بود که با پیکر دو شهید عزیزمان یعنی شهید غفاری نیا و عزیز دیگرمان که اسمش را خاطرم نیست ، مواجه شدیم .
آن هنگام ، چیزی که توجه من را جلب کرد ؛ قرآنی بود که در دست شهید غفاری نیا بود . بدن این شهید بزرگوار ، در خلال آتش ، به طور کامل سوخته بود اما قرآنی که در دست ایشان بود کاملا سالم مانده بود و همه را متحیر کرد . ما با همراهی دیگر رزمندگان ، پیکر این دو شهید عزیز را به عقب انتقال دادیم . یاد و خاطره ی رشادت های شهید غفاری نیا عزیز و قرآنی که نسوخت تا همیشه در خاطرمان باقی می ماند .