• امروز : دوشنبه, ۲۸ مهر , ۱۴۰۴
مادر، هر وقت تو را در خواب می‌دیدم، با حضرت زهرا می‌دیدم

سید داوود! تو که در موقع دعا نمی‌خوابیدی، چرا اکنون خوابیده‌ای؟

  • کد خبر : 6740
سید داوود! تو که در موقع دعا نمی‌خوابیدی، چرا اکنون خوابیده‌ای؟

سید داوود علوی، ابتدا فرمانده گروهان و سپس جانشین گردان تخریب شد. ما در پادگان دزفول بودیم. روز سه‌شنبه، بعد از ظهر بود که سید داوود از خط مقدم بازگشته بود. نزدیک وقت مغرب بود. سلام و احوال‌پرسی کردیم و آماده نماز مغرب و عشاء شدیم. یکی از همرزمانش به نام آقای مجتبی اسماعیلی که […]

سید داوود علوی، ابتدا فرمانده گروهان و سپس جانشین گردان تخریب شد. ما در پادگان دزفول بودیم. روز سه‌شنبه، بعد از ظهر بود که سید داوود از خط مقدم بازگشته بود. نزدیک وقت مغرب بود. سلام و احوال‌پرسی کردیم و آماده نماز مغرب و عشاء شدیم. یکی از همرزمانش به نام آقای مجتبی اسماعیلی که اهل سراب  بود برای من تعریف کرد که سید داوود گفت: من خسته بودم چون در روزهای سه‌شنبه برنامه عزاداری و دعای توسل و سینه‌زنی داشتیم. رفتم زیر چادر تا استراحت کنم. بین خواب و بیداری، حس کردم یک خانمی چادر را از روی سر من کشید. اول چیزی به فکرم نرسید، اما بعد فکر کردم که این پادگان نظامی است؛ خانمی اینجا نیست. پس این خانم کیست؟

در همان لحظه، صدایی شنیدم که به نظرم صدای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بود. گفت: «سید داوود! تو که در موقع دعا نمی‌خوابیدی، چرا اکنون خوابیده‌ای؟ برو دعا بخوان، عزاداری کن!»

در وصیت‌نامه‌اش برای مادرش نوشته بود: «مادر، هر وقت تو را در خواب می‌دیدم، با حضرت زهرا می‌دیدم.»

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=6740
  • راوی یا نویسنده : حاج حسین خدایی
  • منبع : خالدین

ثبت دیدگاه