• امروز : دوشنبه, ۲۵ فروردین , ۱۴۰۴
بخشی از کتاب مصاحبه ی صدرالدین الهی با سید ضیاء

دلیل سرنگونی حکومت صدوپنجاه ساله قاجار به روایت صدرالدین الهی

  • کد خبر : 5981
دلیل سرنگونی حکومت صدوپنجاه ساله قاجار به روایت صدرالدین الهی

احمد لاینصرف از سید درباره احمد شاه می پرسم. سید از حرف زدن درباره ی مرده ها احتراز دارد. ولی ما با هم قرار گذاسته ایم که نیک و بد گفته شد و سید هرچه فکر میکند بر زبان بیاورد. سیدضیاء: خدا رحمتش کند. پادشاهی بود بی عرضه ،ترسو. از آن دسته بچه هایی که  […]

احمد لاینصرف

از سید درباره احمد شاه می پرسم. سید از حرف زدن درباره ی مرده ها احتراز دارد. ولی ما با هم قرار گذاسته ایم که نیک و بد گفته شد و سید هرچه فکر میکند بر زبان بیاورد.

سیدضیاء: خدا رحمتش کند. پادشاهی بود بی عرضه ،ترسو. از آن دسته بچه هایی که  زیر دامن خانم جانشان بزرگ می شوند. از هیبت و هیمنه پدرش وحشت داشت.  تا وقتی محمد علی شاه زنده بود، عملاً خود را شاه نمی دانست. به اطرافیانش  مطلقاً اعتماد نداشت. کم هوش و موقع نشناس بود. حتا در حضور جمع، پدر  مخلوعش را شاه بابا خطاب میکرد. کوتاه و فربه بود و خیلی خیس و  مال دوست. داستان احتکار زغال او در سال مجاعه معروف است.

صدرالدین الهی: همان سال که تصنیف احمد زغالی را برایش ساخته بودند و همان  شاهی که شاهزاده جلال الممالک ایرج میرزا در حقش گفته است: «این همان  احمد لا ينصرف است» ؟ 

سیدضیاء:  بله. اصلاً میلی به سلطنت نداشت. در حقیقت دو نایب السلطنه ای که او را  تا تخت رسانده بودند و تأثیری کاملاً عمیق در او به جا گذاشته اند: عضدالملک  که رئیس ایل قاجار بود، به کودک ولیعهد فهمانده بود که حرف بزرگ ترها حرف  آخر است و او همیشه به حرف بزرگترها با ترس و احترام گوش می داد؛ ولی  ناصر الملک قراگزلوی همدانی به او یاد داده بود که ضمن گوش دادن به حرف  همه به حرف هیچ کس توجه نکند. در نتیجه احمد شاه شده بود یک پادشاه  متزلزل که اعتماد به نفس نداشت و مهم تر از همه از هیولای سلطنت می ترسید.

صدرالدین الهی: ولی همه مورخان بر این عقیده هستند که او دموکرات ترین و سازگارترین  شاه تاریخ مشروطه ایران بوده، ضمن آن که وطن پرست هم بوده. جمله معروف  او را که در برابر نصرت الدوله در لندن برای عدم امضای قرارداد ۱۹۱۹ گفته  بود به یاد دارید؟ 

سیدضیاء:  بله خوب به یاد دارم گفته بود که اگر دستم را ببرند، این قرارداد را امضا  نمی کنم. و در جواب نطق سر شام پادشاه انگلیس هم چیزی سرهم بندی کرده  بود که سرنوشت قرارداد را باید مجلس معین کند….

سیدضیاء:  …. و وقتی نشسته بود همان نصرت الدوله گفته بود رشته سلطنت  صدو پنجاه ساله خاندان قاجار امشب بریده شد. خوب شما فکر نمیکنید که  یک شاه با این ابعاد، پادشاه وطن پرست و مشروطه خواهی است؟ اگر نه پس  چرا تاریخ از او این طور یاد میکند؟

سید مثل همیشه عصبانی از قضاوت تاریخ، با من محاجه میکند :

سیدضیاء:  کدام تاریخ آقا…؟ این پادشاه اگر جرئت داشت و پادشاه بود، سه روز بعد  از کودتا وقتی من به سراغش رفتم و سیگار زیر لبم بود، رنگش مثل گچ  نمی پرید و نمی گفت که از بین القاب بنان السلطنه، اعتماد الدوله، امین الوزرا و  دو تا لقب دیگر که یادم نیست کدام را میخواهید انتخاب کنید که بگویم فرمان  بنویسند.

صدرالدین الهی: و شما؟

سید ضیاء:  و من گفتم که بفرمایید فقط بنویسند جناب میرزا سید ضیاء الدین. و او از  وحشت این که رئیس الوزرای بدون لقب داشته باشد زبانش بند آمده بود. نه…..  آقا این تاریخ برای آنکه طرف مقابل او یعنی رضاخان سردار سپه را که  اعلیحضرت رضاشاه پهلوی شده بود بی ارزش کند، برای احمد شاه این طور دل  سوزانده.

او باقی عمر را توی کار بورس و سرمایه گذاری و بی فکری سپری کرد. خدا  رحمتش کند. او آخرین شاخه محکوم به شکستن خانواده ای بود که یک خواجه  بی سروپا صد و پنجاه سال پیش آن را به عنوان سلسله سلطنتی مستقر کرده بود و  در این صد و پنجاه سال جز نکبت و افلاس و بدبختی چیزی نصیب ایران نشد و  میراث این خانواده روزی که ما کودتا کردیم مقداری شاهزاده جقه چوبی بود و  مقداری شاهزاده خانم تنبان فنری ولی آقا همه مرده اند. قضاوت نهایی با  خداست.

سید از خدا یا شاید از قضاوت مردم بعد از مرگ مرده ها وحشت داشت.

 

 

 

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=5981
  • نویسنده : صدرالدین الهی
  • منبع : کتاب عامل کودتا سیدضیاء

خاطرات مشابه

24فروردین
نقش سید ضیاء و دخالت انگلیس در کودتای رضا شاه
ارتباط کودتای رضاخانی به روایت سید ضیاء

نقش سید ضیاء و دخالت انگلیس در کودتای رضا شاه

24فروردین
عاقبت طمع ایرانی ها به وعده های بیگانه در جنگ جهانی اول
تاثیر مهاجران ایرانی روسیه بر مشروطه خواهی

عاقبت طمع ایرانی ها به وعده های بیگانه در جنگ جهانی اول

13تیر
من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دهم)
اعدام شیخ شهید ، حاج شیخ فضل الله نوری

من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دهم)

ثبت دیدگاه