رضا صمدیان، در اوایل حضورش در گردان تخریب بود. اما به دلایلی که دقیقاً نمیدانم، یک کدورت کوچک با مسئولین گردان پیدا کرد و از آنجا رفت. با این حال، از نظر شهید نوریان کاملاً مطمئن بودم که او بیجهت به کسی سخت نمیگرفت یا ناراحتی ایجاد نمیکرد. تا حدی که ایشان را میشناختم، بعید بود که بدون دلیل خاصی چنین اتفاقی افتاده باشد.
رضا در آن دوره، کمی از بچههای شلوغ گردان بود، اما نمیتوانم بگویم علت این جدایی شلوغی او بود. در گردان تخریب، تعداد زیادی از بچهها پرجنبوجوش و شلوغ بودند، و این ویژگی خاص رضا نبود که باعث ناراحتی شهید نوریان شود. بعید میدانم شلوغی او باعث این اختلاف شده باشد، چرا که شهید نوریان با هرکس متناسب با شخصیت و روحیاتش رفتار میکرد و تلاش میکرد ارتباط خوبی با همه داشته باشد.
شهید نوریان، برخلاف برخی از مسئولین گردانهای دیگر، بیشتر وقتش را در خارج از گردان میگذراند. کارهای او اغلب شامل شناسایی میدانهای مین، جمعآوری اطلاعات، تأمین مینها برای آموزش نیروها و ایجاد برنامههایی برای دورانهای بیعملی بود تا بچهها بیکار نمانند. او حتی در زمانی که عملیات متوقف بود، تلاش میکرد که وظایفی برای نیروها ایجاد کند و کمتر وقتش را به استراحت میگذراند.
زمانی که در گردان بودیم، اغلب اوقات بیرون از محل مستقر بودیم و شبها، گاهی تا نیمهشب، به گردان بازمیگشتیم. معمولاً ساعت ۱۲ شب میرسیدیم و میخوابیدیم و صبح زود، حوالی ساعت ۸ یا ۹، دوباره گردان را ترک میکردیم. بنابراین، ارتباط نزدیک و مداومی با بچهها در گردان نداشتیم.
با توجه به این مسائل، نمیتوان بهطور قطع گفت که علت جدایی رضا صمدیان چه بود. اما بعید میدانم که به دلیل شلوغی یا مشکلی از سوی شهید نوریان بوده باشد، چرا که روحیه شهید نوریان و رفتار او با نیروها همیشه بر پایه درک و مهربانی بود.