معمولا عملکرد گردان تخریب در زمان عملیات به این شکل بود که ابتدا باید بچه های واحد اطلاعات عملیات می رفتند و منطقه عملیات را شناسایی می کردند . زمانی که یک تیم اطلاعات عملیات می رفت حداکثر چهار یا پنج نفر بودند و حتما از این چهار یا پنج نفر ، یک نفرشان نیروی تخریبچی بود که همراه آنان می رفت . وظیفه ی تخریبچی این بود که اگر تیم شناسایی در مسیر به میدان مین برخورد می کرد ، دوستان تخریبچی بدون این که میدان مین دست کاری بشود ، تیم شناسایی را از میدان عبور میدادند . این کار یکی از سخت ترین و خطرناک ترین کارهایی بود که در آن مقطع وجود داشت . میدان مین را عراق کار گذاشته و تخریبچی ترکیب میدان مین را نمی داند و نقشه و موقعیت معبرش را نمی داند . تخریبچی باید در چنین شرایطی نفرات واحد اطلاعات عملیات را یک جوری از این میدان مین رد کند که نه مینی خنثی بشود و نه کسی آسیبی ببیند چون اگر مین ها خنثی بشود و یا دستکاری بشود ، احتمال لو رفتن عملیات بسیار زیاد میشود . عمق میدان مین حدود صد متر ، دویست متر و بعضی اوقات تا چهارصد متر هم بود. بعد میدان مین هم سیم خاردار بود و تخریبچی باید نیروهای اطلاعات را از سیمخاردار هم عبور میداد تا بروند شناساییشان را انجام بدهند و دوباره همین شرایط را برگردند . در میدان مین و موانع نباید کوچکترین تغییری ایجاد میشد چون روز به روز عراقی ها می آمدند و میدان مین را چک می کردند . اگر می دیدند ترکیب میدان مین به هم خورده ، می فهمیدند واحد اطلاعات و عملیات به این جا ورود کرده است و احتمالا قصد عملیات دارد . این یک حالتی بود که نیروهای تخریب به این شکل مأمور می شدند .
اما موقع عملیات ها قضیه به این شکل بود که هر دو نفر یا سه نفر از نیروهای گردان تخریب مأمور به گردان های پیاده لشگر می شدند . فرض بفرمایید گردان حضرت علی اکبر ، گردان حضرت علی اصغر و گردان شهادت به تخریبچی احتیاج دارند . ما هم در گروه های دو سه نفره به این گردان ها مأمور می شدیم . ما معمولا یا همراه گردان پیاده یا نیم ساعت قبل از گردان پیاده می رفتیم و وارد منطقه می شدیم . میدان را شناسایی می کردیم و شروع به خنثی کردن میدان و معبر زدن می کردیم . نفر اول وارد میدان مین می شد ، نفر دوم کمی عقب تر ، یک نوار سفید رنگی که به قرقره وصل بود را مثل کابل هایی که به دور یک قرقره می پیچند ، میپیچید . نفر اول آن نوار را به پشت فانوسقه می بست و وارد میدان می شد . نفر اول معمولل تنهایی می رفت در میدان و ابتدا میدان را شناسایی می کرد و بعد از شناسایی شروع به خنثی کردن مین ها و معبرزدن می کرد تا جایی که به سیم خاردار دشمن می رسید .
تخریبچی معمولا سلاح نداشت و بجای سلاح ، ابزار داشت . مهم ترین ابزار تخریبچی هم یک سیم قطع کن بود . خلاصه می آمدیم سیم خاردار را قطع می کردیم ، اما در این قضایا نکات زیادی وجود دارد . بعضی موقع ها دشمن می آمد سیم خاردارها را با منور تله می کرد . معمولا سیم خاردار ، مخصوصا سیم خاردارهای حلقوی ، یک حالت فنری دارد که وقتی سیم را قطع می کنید ، خودبه خود جمع می شود . زمانی که تخریبچی می خواست سیم خاردار را قطع کند ، بدلیل خاصیت فنری ، آن تله ی انفجاری کشیده می شد و منور شلیک میشد و دشمن می فهمید در این جا کاری دارد انجام می شود . به همین دلیل تخریبچی بایستی قبل از قطع کردن سیم خاردار ، بررسی می کرد که سیم با منور تله نشده باشد .
اگر همه ی این مراحل طی میشد و اتفاقی پیش نمی آمد و دشمن متوجه نمی شد ، در واقع تخریبچی موفق شده بود که یک معبری در حدود یک متر باز کند . اما اگر خسته می شد و عقب می آمد ، نفر بعدی می رفت . اگر هم اتفاقی برای تخریبچی اول می افتاد و کشته یا زخمی می شد ، نفر دوم ، مجروح را عقب می کشید و خودش بلافاصله وارد میدان مین می شد . معمولا با همین سه نفر تخریبچی ، میدان باز می شد . البته خیلی جاها هم میدان باز نمی شد و نفرات با دیدن شهادت تخریبچی ها دچار رعب و وحشت میشدند و روی مین می رفتند . همیشه از میدان مین یک ترس و وحشت عجیبی در دل نیروهای رزمنده وجود داشت . واقعا هم مجروح شدن با مین خیلی ناجور است . وقتی که یک نفر روی مین می رود ، به طرز وحشتناکی پاها یا بدنش زخمی و متلاشی می شود . البته به نوع مین هم بستگی دارد . مثلا در مین والمر ، بیشتر از هزار و هشتصد ترکش وجود دارد که اگر منفجر بشود بدن ها تکه پاره می شود .
یکی از شهدایی که در اثر انفجار مین والمری به شهادت رسید ، شهید حاج قاسم اصغری بود . من بعد از شهادت شهید حاج قاسم ما پیکرش را دیدم در حالی که سر روی بدنش نبود . این است که میگویم یک وحشتی در دل رزمنده ها به وجود می آورد .
میدان مین که باز می شد ، آن شخصی که نفر تخریب بود برمی گشت و گردان را از داخل میدان رد می کرد . به این صورت که نفر تخریب چی حرکت می کرد و گردان پیاده ، روی نوار و پشت سرش حرکت میکردند و گردان از آن جا به بعد وارد عمل می شد . اگر عراقی ها متوجه می شدند که گردان وارد میدان شده ، درگیری در همان میدان مین به وجود می آمد و اگر عراقی ها متوجه نمی شدند ، گردان از میدان رد می شد . بعد از آن که گردان از میدان رد می شد معمولا بین میدان مین و خط عراق سنگر های کمین بود . بعد از میدان ، کمین اول و بعد کمین دوم و بعد از آن خط و خاکریز عراق بود که محل خط مرزی و خاکریز جنگی عراق بود . عراقی ها پشت آن خط و خاکریز کانال داشتند و چند نفر در داخل کانال ها یا پشت خاک ریز نگهبانی می دادند و بقیه نیروهایشان در حال آماده باش مستقر بودند .