• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
ماموریت گردان تخریب در عملیات خیبر

انفجار جاده و مین گذاری برای جلوگیری از پیشروی دشمن

  • کد خبر : 2644
انفجار جاده و مین گذاری برای جلوگیری از پیشروی دشمن

در عملیات خیبر ما مامور به گردان حضرت قاسم بودیم بعد از اینکه گردان زد به خط و برگشت ما را در قرارگاه تاکتیکی نگه داشتند . نیاز بود که یک سری بچه های تخریب آنجا باشند و ما هم آنجا بودیم که اگر شهید سید محمد (معاون گردان) و شهید حاج عبدالله  نوریان (فرمانده […]

در عملیات خیبر ما مامور به گردان حضرت قاسم بودیم بعد از اینکه گردان زد به خط و برگشت ما را در قرارگاه تاکتیکی نگه داشتند . نیاز بود که یک سری بچه های تخریب آنجا باشند و ما هم آنجا بودیم که اگر شهید سید محمد (معاون گردان) و شهید حاج عبدالله  نوریان (فرمانده گردان) کاری داشتند ، بتوانیم انجام دهیم .

شب ها کاشت مین انجام می دادیم تا عراق نتواند به جلو بیاید . در یکی دو روز از رفت و آمدها هواپیماهای عراق به نزدیک قرارگاه تاکتیکی آمدند و پد را زدند . آب جریان شدیدی پیدا کرد و به هم وصل شد . ما فهمیدیم برای اینکه از پیشرفت عراقی ها جلوگیری کنیم می توانیم جاده را بزنیم تا عراق نتواند به جلو بیاید . فکر خوبی بود.

ماشین ها را آوردند و تورهای خیلی بزرگ را پر از خاک می کردند و لودر را در چاله انداختند و  آن جا را پر کردند . چاله ها که پر شد ، ما شبانه با آقای حیاتی و یشلاقی کاشت مین انجام می دادیم و مین ضد خودرو می کاشتیم . صبح که عراقی ها می دیدند ما مین ها را کجا کاشتیم ، یکی یکی مین ها را بر می داشتند و به جلو می امدند.

جاده خیلی سفت بود و برای کاشت مین باید آن را می کندیم  . به همین دلیل محل کاشت مین ها در روز مشخص بود . چون قسمت کنده شده مشخص بود که خاکش تغییر کرده است .

یک سال ابتدای جنگ و ممانعت بنی صدر از اقدامات سپاه و بسیج

خلاصه به این نتیجه رسیدند که با خرج گود و نیترات جاده را بزنند. این کار را هم انجام دادند بچه های قرارگاه کربلا آمدند با یک وانت پر از خرج گود و نیترات که ما هم آن ها را راهنمایی می کردیم .

راننده ماشین می گفت اگر یک خمپاره نزدیک ماشین بخورد همه با هم حذف می شویم . ما هم می گفتیم عیبی ندارد باید کار انجام شود. تا پای خط آمدیم و خرج گودها و نیترات ها را گذاشتیم و مین ها را کاشتیم و زدیم و جاده زده شد . منتهی آن چیزی نشد که می خواستیم . یعنی جاده از وسط چال شده بود ولی از بغل ها مانع شده بود که آب وارد شود و عراق نتواند کاری انجام دهد. شهید حاج عبدالله نوریان تصمیم گرفت جایی که خاک ها را نتوانستند جابه جا کنند ، با مین ضد خودرو منفجرکنند . مین ها را ما برده بودیم . آقا سید محمد آن جا آمد و مین ها را جا ساز کرد فتیله انفجاری را کشید و گفت شما ها برید .

به هرحال آنها را منفجر کردند و آب جریان پیدا کرد . شب بعد عراق قصد پیشروی داشت که دید  نمی تواند بیاید . شب بعد از آن به ما گفتند : عراق حفره ها را پر می کند شما بروید و کاشت مین انجام بدهید.

بچه های گردان یک دسته پیاده به ما دادند تا بچه ها آنجا آتیش بریزند . یعنی یک سری بچه های مدیریت داخلی با بیل و کلنگ داده بودند که وقتی بچه های رزمی آتش به سر دشمن می ریزند ، این بچه ها جلوی آب را باز کنند تا ما هم کاشت مین انجام دهیم و به عقب برگردیم.

روحیه ی بچه های گردان تخریب به روایت حاج حسن نسیمی

آقای کمال آب کشان مسئول کار بود . رمز عملیات (الله اکبر) را گفت و بچه ها شروع کردند به تیراندازی کردن . پیش بینی کرده بودند که با تیراندازی بچه ها ، دشمن یک مقدار به عقب برود تا ما کار کاشت را انجام دهیم  و بعد به عقب برگردیم. این ها که داشتند تیراندازی می کردند ما کنارشان نشسته بودیم . در هر گونی  سه تا مین گذاشته بودیم و روی دوش هر کدام از ما دو گونی بود که اگر ما را می زدند منفجر می شدیم . وقتی بچه ها تیر می انداختند اکثرشان هوایی بود و ما گفتیم خدا بخیر کند .

تیرها زده شد و عراقی ها مقداری عقب رفتند. یکی از بچه های اطلاعات که با ما بود گفت: من میروم روی تانک ها نارنجک بزنم .

بچه های مدیریت داخلی آمدند و گفتند ما کجا را خالی کنیم؟ ما دیدیم که عراق دو لودر آورده است و خاک می ریزد و ما با چهار تا بیل و کلنگ کاری نمی توانستیم انجام دهیم . گفتیم شما هم اسلحه بگیرید و تیراندازی کنید . آنها عقب رفتند و ما به سراغ کار آمدیم . چون خاک تازه بود ، مین ها را کاشتیم و دو لودر و تانک را منفجر کردیم و تا حدودی عراقی ها را زخمی کردیم.

ما جزو آخرین نفراتی بودیم که به عقب آمدیم.  در راه دیدیم ، تیرهایی که به عراقی ها خورده بود یا در سرشان و یا در قلبشان فرورفته بود . و ما تعجب کرده بودیم چون بچه ها اکثر تیرها را هوایی زده بودند .

رضا استاد شهید شد و من مجروح شدم

صبح دوباره عراق پاتک کرد . آتش خیلی سنگین بود و حجم بالایی داشت . تانک جلویی می رفت روی مین و تانک پشتی تانک جلویی را کنار می زد و  خودش به جلو می امد.

در کاشت هایی که ما در جلو کار می گذاشتیم شهید حیاتی و شهید یشلاقی با ما بودند . شهید حیاتی شجاعت خاصی داشت. در آن مقطعی که عراق آتیش سنگینی می انداخت و پدافند کرده بود ، شهید حیاتی از روی پد می آمد و واقعاً معجزه بود که آن جا تیر و ترکش نخورد.

از روی خاکریز می آمد و شعار می داد و خیلی شاد و سرحال بود . می گفت ما بچه های تخریب نترسیم ، شجاعیم …

بچه های گردان پیاده که پدافند کرده بودند ، می گفتند شما ها خیلی نترس و شجاع هستید که از روی جاده می روید . همین کار شهید حیاتی روحیه ای شد برای بچه ها که حداقل سرشان را یک مقداری بالا آوردند .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2644
  • نویسنده : حاج ناصر اسماعیل یزدی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

20تیر
ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان
شیوه ی فرماندهی فرمانده گردان تخریب اینگونه بود

ماموریت دونفره با شهید حاج عبدالله نوریان

17تیر
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری
این خاطره ای بود که من در بدو ورودم از حاج عبدالله داشتم

راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج مجید بختیاری

ثبت دیدگاه

با گروه تحقیقاتی خالدین همراه شوید

سلام!
من پژوهشگر فرهنگ ایثار و شهادت و تاریخ معاصر هستم...

هر روز از شهدای دفاع مقدس ، شهدای دفاع از حرم و شهدای امنیت و اقتدار، ببینید وبخوانید و بشنوید ...

کانال خالدین، یک آغاز برای شروع رفاقت با شهداست...

هر روز از شهدا ببینید و بخوانید و لذت ببرید

برنامه غذایی

رایگان

برای شما!

متشکرم!