• امروز : یکشنبه, ۱۱ خرداد , ۱۴۰۴
توصیه ی شهید سید محمد زینال حسینی

برادر ها ! همه مثل شهید حاج قاسم اصغری باشید

  • کد خبر : 3448
برادر ها ! همه مثل شهید حاج قاسم اصغری باشید

من با هماهنگی شهید حاج قاسم اصغری اومدم به گردان تخریب . به این صورت که رفتم درب خانه‌ شهید اصغری و گفتم می خواهم بیایم به تخریب . قبلش مدتی کردستان بودم ، مدتی لشکر ۲۷ بودم که هم زمان با عملیات خیبر بود . بعد اومدم گفتم می خواهم بیایم به گردان تخریب […]

من با هماهنگی شهید حاج قاسم اصغری اومدم به گردان تخریب . به این صورت که رفتم درب خانه‌ شهید اصغری و گفتم می خواهم بیایم به تخریب . قبلش مدتی کردستان بودم ، مدتی لشکر ۲۷ بودم که هم زمان با عملیات خیبر بود .

بعد اومدم گفتم می خواهم بیایم به گردان تخریب . شهید حاج قاسم اصغری هم راه افتاد و به اتفاق رفتیم و برایم اعزام انفرادی گرفت و رفتیم در محوطه گردان .

وقتی وارد گردان تخریب شدیم ، من سه نفر را دیدم که شهید حاج عبدالله نوریان و شهید سید محمد زینال حسینی و برادر عبدالله سمنانی بودند .

یکی از بچه های گردان که فکر میکنم برادر حبیب فرخی بود ، به من گفت که سید محمد معاون اول گردانه و عبدالله سمنانی هم معاون دوم . من یک دوره آموزش تخریب اونجا دیدم .

یادمه حاج قاسم در مورد این دو تا شخصیت می گفت که حاج عبدالله خیلی خوفی هست که یعنی مثلاً از جهنم و از عذاب میگه ولی سید محمد خیلی اهل رجاء هست و از بهشت میگه ، از امید میگه …

عملیات عاشورای سه ، فکر می کنم شهریور سال شصت و چهار بود ، البته اگر اشتباه نکنم . من تیر ماه اومدم و بعد از دو سه ماه عملیات عاشورای سه انجام شد . بچه ها برای شرکت در عملیات عاشورای سه رفتن و  من رونبردن . من توی محوطه گردان بودم . مقر گردان در موقعیت الصابرین بود که نزدیک زاغه شهید زعفری بود . بعد از اونجا ما منتقل شدیم به الوارثین که البته اون زمان اسمش شهید کهن بود و بعده ها شد الوارثین . من توی موقعیت الصابرین موندم و بچه ها رفتن عملیات عاشورای سه و برگشتن .

بعد از این که برگشتن ، شهید سید محمد زینال حسینی اومد و برای ما صحبت کرد . عملیات عاشورای سه ، عملیاتی بود که شهید حاج قاسم اصغری ، روی سیم خاردار خوابید و حکایتش خیلی معروف شد . بعد از عملیات سید محمد اومد و گفت مثل برادر اصغری باشید . پای میدون مین بهش گفتم برادر اصغری چه کار می کنی ؟ گفت آقا سید من معبرم رو باز می کنم ، شما برو به کارهای دیگه برس . گفتم اگه نتونستی باز کنی چی ؟ گفت آقا سید !من معبرم رو باز می کنم . حتی اگر شده بخوابم و غلت بزنم توی این میدون مین .

سید محمد میگفت : برادر اصغری این حرف رو پای میدان مین زد و نه توی شهر و و نه توی مقر . اونجا که مین جلوی شماست و عراق پشت میدون مین هست ، این ادعای درستی هست و حرف واقعیه ؛ بقیه رو آدم نمیتونه بفهمه لاف میزنه یا واقعی میگه .

برادر اصغری پای میدون مین به ما گفت و یک جوری هم گفت که من آرامش همه وجودم رو فرا گرفت . طوری که دیگه اصلاً فکر نکردم به معبر برادر اصغری و رفتم به کار های دیگه برسم . خلاصه مثل برادر اصغری باشید ، خیال آدم رو راحت کنید . من به حاج علی فضلی گفتم که اگه ده نفر رو مثل برادر اصغری داشته باشم ، سنگین ترین و سخت ترین عملیات ها رو قبول می کنم و انجام میدم .

این خیلی حرف بزرگیه که سید محمد میزد . شهید سید محمد زینال حسینی که اون زمان معاون گردان تخریب بود ، یک آدم ساکت و عبوس بود . کارها و قانون فرماندهی را خیلی خوب رعایت و پیاده می کرد . سید محمد دارای دیسیپلین مدیریتی و فرماندهی بود . این که یک همچین شخصیتی بیاد و از یک نفر بایسته به تعریف کردن خیلی مسئله ی مهمی هست ؛ من یادم نمیاد سید محمد از کسی این قدرت تعریف کرده باشه که بگه من سنگین ترین عملیات ها رو اگر ده تا مثل اون داشته باشم می پذیرم .

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=3448
  • نویسنده : حاج مسعود میسوری
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

10خرداد
مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی
ماموریت مین‌گذاری و پشتیبانی در ارتفاعات ملخ خور پاوه

مین‌گذاری ارتفاعات ملخ خور و کمک قاطر مشکی

01خرداد
شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده
روزهای پس از عملیات سیدالشهداء به روایت حاج حسن نسیمی

شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده

26اردیبهشت
روز های بعد از عملیات والفجر هشت در فاو به روایت حاج حسن نسیمی

ثبت دیدگاه