شهید ابوالفضل حسن پور از بچه های گردان حمزه ی لشگر ششم رمضان بود . توی یک جمعی نشسته بودیم و صحبت میکردیم . صحبت ها به اینجا رسید که هر کس دوست دارد چگونه شهید شود!
از ایشان پرسیدم شما دوست داری چطور شهید شوید؟ گفت من دوست دارم تیر به گلویم بخورد و شهید شوم . همینطور هم شد و با قناصه گلویش را زدند. وقتی به بالای سرش رسیدم، گلویش را با دست گرفتم تا از خونریزی جلوگیری کنم. گفت : تازه فهمیدم تیر خوردن به گلو چه لذتی دارد.
تنها چیزی که وجودش باعث میشه آدم به مشکلات و مسائل ناامید کننده فکر نکند، همین وجود شهداست. وجود افرادی است که سبک بال بودند.
از سنگر حق شير شكاران همه رفتند
مستانه پي پير جماران همه رفتند
سردی ز دل منجمد خاق زدودند
آرام تر از ابر بهاران همه رفتند
واقعا این شهدا آرام تر از ابر بهاران رفتند.
راوی و رزمنده دفاع مقدس، جانباز سرافراز حاج اصغر عوض زاده
رزمنده گردان حمزه سیدالشهداء از لشگر ششم رمضان