شهید سید محمد زینال حسینی (دومین فرمانده گردان تخریب ) بچه ها را دو گروه کرد یک سری را فرستاد آموزش آبی ،خاکی و یک سری را فرستاد آموزش تخریب. همه آموزش ها را گذاشت تا عملیات والفجر 8 را کامل انجام دهد. جنگیدن ها را می خواست علمی کند. بچه ها را فرستاد دوره های مختلف که سپاه با کمک ارتش راه انداخته بود.کمیته ویژه هوابرد بیشتر آموزش هایش را در ارتش می داد.ارتش هم بدون کم و کاست با تمام قدرت این آموزش را برگزار می کرد. یک عده از بچه ها رفتند آموزش انفجارات و تخریب دیدند. ما هم رفتیم آموزش آبی خاکی.
وقتی همه از دوره برگشتیم، دستور داد که این آموزش ها را به هم منتقل کنید وقتی آمدیم سد دز ما به آنها که رفته بودند آموزش تخریب ، آبی خاکی یاد دادیم ، بعد مارا به خرمشهر آوردند و یک سری آموزش انفجار به ما دادند . آنجا با شهید امیرمسعود تابش و چند نفر دیگر در انتهای بلوار فرمانداری خرمشهر یک انفجار انجام دادیم. دقیقاً یک ساعت بعد از آن انفجاری که انجام دادیم هواپیماهای عراقی آمدند وگشت زدند که چه اتفاقی افتاده است. آنجا من انفجارات را یاد گرفتم. یک بخشی را خود سید به من یاد داد. مثلا تله های انفجاری را سید به من یاد داد.
من و امیر تابش در آن دوره ی آموزشی هم آموزش میدیدیم و هم می خندیدیم. سر چیزهای مسخره. مثلاً سر فیتیله را یکی گره می زد می خندیدیم. می خواهم از شلوغ بودن شهید تابش بگویم که با هر چیزی یک جایی را به هم می ریخت
امیر تابش یک قابلمه پیدا کرده بود وقتی انفجار انجام می شد به جای اینکه تکه های آسفالت که هوا رفتند را ببینم روبرویم صدرنژاد رادیدم که قابلمه را روی سرش گذاشته بود. و آنها به سرش می خورد و صدای قابلمه بلند می شد. بهش گفتم این چه کاریه ؟ گفت در عوض سرت سالم می ماند. زمان شهادتش من نبودم