رئیس علی دلواری بوشهر را از استبداد آزاد کرد
لُبّ شهادت این است که یک انسانی ناگهان از درجات عالیهی الهی سر در آورد
فقط میگفت: اسماعلیم … مادر…
این ها همان موشک هاییست که تا بانک رافدین عراق رفته
شهید تابش یا علی گفت و هشت پر ها را از جا درآورد
نمیدانم من بیشتر احمد را دوست داشتم یا او
اولین برخورد با شهید حاج عبدالله نوریان
ماجرای خرید دوربین عکاسی برای گردان تخریب
ما بچه های گردان تخریب ، زمان عملیات والفجر دو ، در منطقه ی حاج عمران بودیم . من فقط یادمه که توی منطقه ی حاج عمران بودیم که یه دفعه ما رو برداشتن بردن یه منطقه ی کوهستانی که ما هیچ اطلاعاتی ازش نداشتیم و به ما گفتن که باید اینجا برید عملیات . […]