با دست خالی سیم خاردار ها را جمع میکرد و انگار درد را نمیفهمید
هیچ قطرهای از خونی كه در راه خدا ریخته شود ، بهتر نیست
ماجرای خرید دوربین عکاسی برای گردان تخریب
اگر میخواهید به جهنم بروید من میخوانم
بزرگ مردی که در راه تبلیغ دین تلاش های بسزایی کرد
چی شده پسرم؟ بیا ببینم چی میگی؟
سید محمد بچه های گردان را به دوره های آموزشی اعزام کرد
آیتالله سید محمدرضا سعیدی
بعضی از بچه ها از جمله شهید سید مجتبی زینال حسینی در موقعیت الصابرین در زاغه بودند . شهید غلامرضا زعفری هم مسئولشان بود. ما هم در موقعیت الوارثین بودیم. یک شب من ، شهید حاج عبدالله نوریان را در خواب دیدم . حاج عبدالله به من گفت : برو و به بچه های زاغه […]
در موقعیت چنانه که بودیم ، هیچ امکاناتی نداشتیم ، نه چادر و نه چیز دیگری داشتیم . یک یک شب که سرمای زیادی بود ، ما آتش درست کرده بودیم و اطراف آتش نشسته بودیم . شهید غلامرضا زعفری ، یک موشک آرپی جی در آتش انداخت و در حینی که نشسته بودیم منفجر […]
یکی از اعجوبه های تخریب شهید غلامرضا زعفری بود و عشقش زدن معبر تعجیلی بود. وقتی هم از خاطراتش تعریف میکرد اونقدر خوش سخن بود که نمیفهمیدی زمان چگونه میگذره حین تعریف خاطراتش از حرکات دست وسرش هم استفاده میکرد که این خودش خیلی جذابیت داشت بعد از شهادت شهید حاج قاسم اصغری و رسول […]