به تو هم می گویند رفیق؟ احمدشاه پیشنهاد انگلیس را نپذیرفت ، رضاشاه پذیرفت با کدام معیار خون جوانان را نادیده میگیرید و با ملت به جنگ اعصاب برخواسته اید؟ حاج محمد انجمی پور راوی و رزمنده گردان تخریب حاج حبیب فرخی راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمدصادق دانشی یک روایت از فوتبال بازی کردن شهید نوریان ما فکر میکردیم تو از بچه های منافق هستی
سال شصت و هفت ، روزهایی بود که عراق دفاع متحرک می کرد و به جلو می آمد ، ما داشتیم انبار زاغه را خالی می کردیم . شهید امیر یشلاقی هم بود . شهید حاج ناصر اربابیان (معاون گردان) گفت ما با موتور به جلو می رویم که از نیروهای عراقی خبر بگیریم . […]
در ارتفاعات نزدیک سد عراق یک مقر داشتیم. پشت مان هم قرارگاه تاکتیکی لشکر سید الشهدا بود. چون آن جا قرارگاه بود هواپیما زیاد می امد و بمباران می کرد. و زیر تیغش قرار می گرفت. ما به بچه ها گفته بودیم که یک سنگر انفرادی بکنند. که اگر هواپیما آمد در این سنگر ها […]