اسم من علی چیت سازیانه بسیجی ام و هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم
من در قرارگاه نوح بودم و پیام پوررازقی در تخریب سیدالشهداء ع
اگر لازم شد من میدوم توی میدون مین ، شماها با فاصله دنبالم بیاین
به معلممان متلک میگویند و من وجدانم قبول نمیکند
گنجشکی که در جبهه تصادف کرده بود و باید تشییع میشد
یک روایت از فوتبال بازی کردن شهید نوریان
هر انسانی در درون خود یک نفس سرکش دارد
کمال صدق و محبت ببین نه نقص گناه
از شهید مصطفی مبینی یکی دو خاطره دارم که فکر می کنم مربوط به زمانی است که در موقعیت شهید علی موحد ، واقع در منطقه ی جفیر بودیم . شهید حاج عبدالله نوریان و سایر رفقا هم بودند . صبح ها بعد از نماز صبح می رفتیم می دویدیم و بعد از مراسم صبحگاه […]
من بعد از خیبر که آمدم گردان، در جاده اهواز خرمشهر رفتیم و 50 کیلومتر بعد از آن یک مقری را زدیم به نام حاج علی موحد و چادر ها را با بچه ها برپا کردیم و مستقر شدیم در آن جا به بچه ها تداوم آموزش دادند. ما با حاج ناصر اسماعیل یزدی احمد […]