در ابتدای هر کار بسم الله الرحمن الرحیم را فراموش نکن
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب شد
از خودت بپرس تو برای انقلاب چیکار کردی ؟
شوخی با حاج عبدالله مثل این بود که سر به سر یک مرجع تقلید بگذارید
کم سن و سال ترین شهید گردان ما
خاری که بر دست شهید حمیدرضا دادو نشست
بشتابید که وقت جبران زیان ها هم نیست
اجازه ی جهاد برای دفاع
فردای عملیات سیدالشهداء من یادم هست که با یک موتور 250 به محورها رفتم که چگونگی اتفاقاتی که شب قبلش رقم خورده را بررسی کنیم. و دنبال شهدایمان باشیم. آنموقع در حوزهی تخریب یادم میآید که آقا سید محمد، ماموریتی به آقای شهید حاج ناصر اربابیان ابلاغ میکند که به دنبال بچهها بروند و پیکرهایشان […]
ما در بیمارستان امام رضا در مشهد بودیم . ما سیزدهم و چهاردهم فروردین مجروح شدیم در سال 1368 که شیمیایی شدم . دو ماه در بیمارستان بودم تا تاول هایم خوب شد. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که بدنم دوباره تاول زده است اما به صورت ریزتر و جرئی بودند […]
یک مدت با بچه ها شوخی جنّ می کردم و بچه ها را می ترساندم . و همه می گفتند اصغر معصومی جن ظاهر می کند . البته اینطور نبود اما می گفتند . یک روز رفتیم صبح گاه در قصر شیرین در سراب گرم بودیم. جای خیلی قشنگی است و یک استخر پروش ماهی […]