پیام امام خامنه ای به ملت ایران پس از شهادت اسماعیل هنیّه
ماجرای دعای پیامبر برای اهل بیتش به روایت عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب
عملیات والفجر هشت به روایت حاج ذبیح الله کریمی
وقتی نواب صفوی به داد یک زن انقلابی رسید
عمامه ی ما آخوند ها
من آن روز شما را بردم عقب ،حالا من را ببر به عقب
کاش وصیت شهدا که قاب اتاق های ما را اشغال کرده, دلمونو اشغال می کرد
ای فرزند آدم آیا کسی جز من توانائی اینکار را دارد
فردای عملیات سیدالشهداء من یادم هست که با یک موتور 250 به محورها رفتم که چگونگی اتفاقاتی که شب قبلش رقم خورده را بررسی کنیم. و دنبال شهدایمان باشیم. آنموقع در حوزهی تخریب یادم میآید که آقا سید محمد، ماموریتی به آقای شهید حاج ناصر اربابیان ابلاغ میکند که به دنبال بچهها بروند و پیکرهایشان […]
ما در بیمارستان امام رضا در مشهد بودیم . ما سیزدهم و چهاردهم فروردین مجروح شدیم در سال 1368 که شیمیایی شدم . دو ماه در بیمارستان بودم تا تاول هایم خوب شد. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که بدنم دوباره تاول زده است اما به صورت ریزتر و جرئی بودند […]
یک مدت با بچه ها شوخی جنّ می کردم و بچه ها را می ترساندم . و همه می گفتند اصغر معصومی جن ظاهر می کند . البته اینطور نبود اما می گفتند . یک روز رفتیم صبح گاه در قصر شیرین در سراب گرم بودیم. جای خیلی قشنگی است و یک استخر پروش ماهی […]