راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج اصغر معصومی
به شهید میرحسینی اعتراض کردم
بدانید که هیچ چیز جز او نیست ، امر امام را اطاعت کنید و دنبال کسی جزامام نروید
فرمانده ای که از فرماندهی فراری بود
نحوه برخورد حاج عبدالله ، وقتی از دستور سرپیچی کردم
نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده
ماجرای قرآن جیبی شهید حاج عبدالله نوریان
مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
بعد از عملیات امالرصاص ما را به فاو منتقل کردند، جایی که مشغول ساخت سنگر بودیم و حاج عبدالله مدام تأکید میکرد که باید سریعتر کار کنیم. انتقال به فاو انجام شد، اما با گذشت سی یا چهل سال، جزئیات کاملی از آن دوران در خاطرم نیست. فقط میدانم تعدادی از نیروها انتخاب شدند تا […]
قبل از عملیات ام الرصاص ، لشگر سید الشهدا ع مانور داشت . قرار بر این بود که توی این مانور ، پشت رودخانه کارون ، غواص ها از بزنن به آب و این طرف در بیان و عملیات کنن . یه منطقه ی جزیره مانندی بود که ما رفتیم و اونجا ، دینامیت ها […]
بعد از عملیات عاشورای ۳ از منطقه ی عملیاتی عاشورای سه اومدیم و رفتیم مقر گردان که یه جاده ای بود که می رفت پشت کرخه . اسمش رو بعدها گذاشتن موقعیت السابقون که زاغه ی ما اونجا بود . یکم بالاتر از زاغه ، شیاری بود که اونجا مقر گردان بود . برای خواب شبمون […]