وقتی دلم تاب نیاورد و به دنبال قاسم رفتم
شهید علیرضا عباسیان خیلی با غیرت بود
راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سید مجید کمالی
عملیات کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری
شبی که آقا سید محمد متوجه شد پیکر برادرش جامانده
هفت تن آل صفا به روایت حاج ذبیح الله کریمی
بسیجی حقیقی؛ از میدان جنگ تا بند زندان | مستند کوتاه دفاع مقدس
روزی که پاسدار وظیفه شهید حاج قاسم اصغری به گردان تخریب آمد
خنثی سازی میدان مینهای عملیات کربلای چهار برای بچه های ما مثل آب خوردن بود. تفاوتی نمیکرد عمق میدان مین یک کیلومتر باشد یا ده کیلومتر. اصلا مهم نبود که عراق چه نوع مینی کاشته یا با چه آرایشی مین کاشته. بچه ها که اول معبر مینشستند مثل فرفره تا آخر میدان میرفتند. حتی برای […]
نریشن (صدای شهید مهدی باکری): مدتها بود یک سؤال، روح و جانم را به خود مشغول کرده بود؛ از خودم میپرسیدم: آیا میشود آدمیزاد از شرّ خودبینی و بندگی هوای نفس آزاد شود؟ چقدر سخت است که انسان بتواند خود را از این بندها رها کند. در این فکرها غرق بودم که ناگهان […]
خاطرات بسیاری از شهدای گردان دارم که اگر عمری باقی باشد، حتماً خدمتتان عرض میکنم. اما این خاطره یک خاطره ی خاص از شهید مهدی باکری است . یک بار درباره آقا مهدی از بچههای تبریز پرسیدم. گفتند ایشان دو برادر بیشتر نبودند که بزرگسال بودند. این خاطره مربوط به یکی از بستگاه نزدیک ایشان […]
بخش اول: وصیت نامه بنده گنهکار مهدی باکری یا الله یا محمد (ص) یا علی(ع) یا فاطمه زهرا یا حسن(ع) یا حسین(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا جعفر(ع) یا موسی(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا علی(ع) یا حسن(ع) یا حجه (عج) یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم […]