عملیات عاشورای سه به روایت حاج علی اکبر جعفری
اكنون متوجه شدهام آمريكاييها ناسپاس و نامرد هستند
اسم من علی چیت سازیانه بسیجی ام و هر لحظه ممکنه شهید یا مجروح یا اسیر بشم
بعد از هر عملیات ، سر زدن به خانواده شهدا اجباری بود
بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری
تصویری که از شهید رضا صمدیان در ذهن دارم
عملیات والفجر هشت به روایت حاج مسعود میسوری (قسمت اول)
امروز جبههها بیش از هر چیز به ما نیاز دارد …
سال پنجاه و هشت بود که وقتی وارد سنندج شدیم دیدیم درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ، تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم . عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی بلند بود […]
سال 58 بود وقتی وارد سنندج شدیم ، درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ،تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم . بهار 58 تازه انقلاب پیروز شده بود.عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی […]