باید به دیگران ما حسن ظنّ و نسبت به خودمان سوء ظنّ داشته باشیم
ماجرای درخواست آیت الله کاشانی از مصدق به روایت نوه آیت الله
از تهمت خیانت به اسلام تا شهادت در راه اسلام
عشق بیپایان به زیارت عاشورا
مداحان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
شمه ای از روحیه ی قاطع شهید حاج قاسم اصغری
رسول میگفت : بگو من فرمانده تان هستم …
عملیات والفجر هشت به روایت حاج علی اکبر جعفری
سال پنجاه و هشت بود که وقتی وارد سنندج شدیم دیدیم درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ، تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم . عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی بلند بود […]
سال 58 بود وقتی وارد سنندج شدیم ، درگیری اوج پیدا کرده بود . یه تپه ای بود که بهش میگفتن باشگاه افسران ،تقریبا خوابگاه مانند بود ،که ما اونجا مستقر شده بودیم بالای تپه طوری بود که به همه جا تمرکز داشتیم . بهار 58 تازه انقلاب پیروز شده بود.عکسشم هست اتفاقا موهامم خیلی […]