بمباران منطقه عملیاتی کربلای یک به روایت حاج علی اکبر جعفری روحیه ی شهید صبرعلی کلانتر به روایت حاج مسعود میسوری پسرک فلافل فروشی که مدافع حرم امام هادی علیه السلام شد گنجشکی که در جبهه تصادف کرده بود و باید تشییع میشد موشکی درست کرده بودند که میتوانست دژ را بشکافد دوستانش گفتند که رسول دوست داشت همین جا دفن بشه انگار یک فرشته ای است که بر روی زمین نازل شده به نظرم آیفا خاطره ای جدا نشدنی از خاطرات گردان تخریب است
سه ماه بود که احمد به جبهه رفته بود. به جز یکی دو نامه، دیگر از او خبر نداشتیم. نگران احمد بودم. به بچّهها گفتم: خبری از احمد ندارید؟ من خیلی نگرانم. یک روز دیدم رادیو مارش عملیّات پخش میکند. نگرانی من بیشتر شد. ضربان قلب من شدیدتر شده بود. مردم از خبر شروع عملیّات […]