هر روز یک خاطره از شهدا ببینید و بخوانید
- امروز : چهارشنبه, ۶ تیر , ۱۴۰۳
پیشنهاد ما:
اگر حقّ با قلب پیوند خورده باشد، شهادت از عسل شیرین تر است
تقابل اسطوره ها و شرّ و شیطون های گردان تخریب به روایت حاج مسعود میسوری
اول مطمئن میشد که نیروهایش غذا دارند ، بعد غذا میخورد
عملیات والفجر هشت به روایت حاج حسن نسیمی
من در خواب رسول خدا را ديده‌ام
روح امام خمینی ، روح نوابی بود به اضافه مرجعیت
در مشهد بود اما نامه هایش را از جبهه برای ما می‌فرستاد
شاهرخِ کوکاکولا چطور حر انقلاب شد؟
به روایت حاج جعفر طهماسبی
اولین دیدار و آشنایی با شهید حاج عبدالله نوریان
شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب بود و معاونش شهید حاج آقا سید محمد زینال حسینی بود. وقتی من در فروردین سال شصت و سه وارد گردان شدم حاج عبدالله در گردان نبود و ما سوال می کردیم برادر عبدالله کیه و کجاست ؟ می گفتند که در عملیات مجروح شده یا اینکه از […]
حاج جعفر طهماسبی
جعفر طهماسبی هستم رزمنده گردان تخریب لشکر سید الشهدا علیه السلام من در فروردین سال 1363 رسماً وارد تخریب شدم اما قبل از فروردین 1363 یعنی از زمان والفجر دو به بعد ارتباط با گردان داشتم سید الشهدا نبودم قرار کربلا بودم به جهت اینکه حاج ابراهیم برادرم در گردان بود به گردان سر می […]
قهر و آشتی با شهید سید محمد زینال حسینی
من با آقا سید محمد یک علاقه خاصی دارم ، هم به جهت اینکه از بچه های شهید حاج عبدالله نوریان بودیم و هم زیر دست حاج عبدالله بزرگ شده بودیم و حالا یک خورده شر آشوب هم بودیم تو گردان . حالا سید محمد می خواست هم ما رو کنترل کنه هم مجموعه را […]
مداحان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام
قبل از من شهید حسنی و شهید خدیور ، شهید خلج و شهید علی سلمانی در گردان مداحی میکردند اما نه اونطوری که توقع بود من بخونم . بیشتر در حد یک سینه زنی و مراسم نوحه صبحگاهی بود . آنها هم حماسی می خوندند و سینه می زدند نه که مداحی غزل مصیبت و […]
مسئول چایی ، شهید اصغر رحیمی
یک شهیدی بود درگردان بنام شهید بزرگوار اصغر رحیمی . از شهدای خیلی خوب و زحمت کش گردان ما بود بچه کرج بود وقتی به گردان آمد 16 الی 17 سال داشت بعد از عملیات کربلای یک بود که وارد گردان شد . از روز اول کسی بود که در گردان هر کاری نیاز بود […]
اگر لازم شد من میدوم توی میدون مین ، شماها با فاصله دنبالم بیاین
شهید اللهیاری از قدیمی های تخریب لشگر۱۰ بود به جهت لهجه ترکی فارسی که داشت خیلی شیرین حرف میزد و توی هر جمعی که وارد میشد کمپوت روحیه بود. البته خیلی آدم با جنبه وباظرفیتی بود. فرمانده ما شهید حاج عبدالله که به جدی بودن ووقار معروف بود وبه ندرت با کسی شوخی میکرد با […]
عملیات کربلای چهار به روایت حاج جعفر طهماسبی
عملیات کربلای 4 هم ماها خودمون که تو عملیات بودیم ، یعنی درسته که ما ماموریتمان انجام نشد اما ماموریت داشتیم برای عملیات . در این فلشی که برای انجام عملیات در حضرت سید الشهدا گذاشته اند یکی از سخت ترین و حیاتی ترین کاری که باید انجام می شد کاری بود که لشکر حضرت […]
بررسی دویدن در میدان مین به روایت حاج جعفر طهماسبی
امروز در نقل خاطرات و روایت ها به دویدن در میدان مین خیلی تأکید می کنند و همچنین خاطراتی با موضوع خوابیدن و غلط زدن رزمنده ها در میدان مین . بنده ادعائی ندارم اما به عوان کسی که حداقل نزدیک 5 الی 6 سال در مجموعه گردان تخریب لشکر حضرت سید الشهدا ، رزمندگی […]
اگر میخواهید شهید شوید با اخلاص کار کنید
جنگ خیلی دوام ندارد و ما هم ماندیم و محروم شدیم
خاطرات اسارت در اردوگاه موصل
مردم به امید تو هستند و تو داری چرت میزنی؟
هر کس ریش داشت را میزدند و محاسنش را میکندند
روایت آزاده ی سرافراز ارتشی از اسارت سربازان ارتش در جبهه دهلران
بچه های شر و شیطون گردان به روایت حاج علی اکبر جعفری
دوربین های نماز جمعه ، خبر جانبازی من رو به مادرم دادند
شهید زعفری آرپیجی را انداخت وسط آتش
شهداء مصداق ( صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) هستند
خداوند خریدار جانها و تلاشها و مجاهدت هاست
و با آنها پیکار کنید؛ تا فتنه باقی نماند
اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستی ادامه می‌دهد
اگر حقّ با قلب پیوند خورده باشد، شهادت از عسل شیرین تر است
