راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج سیدمحمود سیدمرتضی من خیلی کم توفیق پیدا میکردم واسهی نماز شب امّا … فرمانده لشکر ده هزار نفری به من گفت میتوانی یک دسته نیرو به من قرض بدهی؟ یک بار سفارش سید مجتبی را به برادرش کردم نوعی از گناه که یک ملت باید از آن توبه کنند روزی که مصطفی شهید شد و من شیمیایی شدم شهید غلامحسین رضایی ، جوان خوش خنده ، شوخ طبع و با صفا دیدار با خانواده شهید داوود ابراهیمی
على بن ابراهيم گفت : اسعد بن زراره و ذكوان بن عبد قيس كه از قبيلۀ خزرج بودند، در يكى از مراسم ها به مكه آمده بودند . علت مسافرت شان اين بود كه بين اوس و خزرج مدت زيادى جنگ و خونريزى ادامه داشت و آنان شب و روز اسلحه را زمين نميگذاشتند و […]