حاج ناصر اسماعیل یزدی
روزی که صدام برای امام حسین(ع) نذری داد
قمقمه ی شهید حاج علی موحد دانش
مهربان مثل شهید پیام پوررازقی
من نوه ی پسری حاج شیخ فضل الله نوری هستم (قسمت دهم)
حسرتی که شهید سید مهدی اعتصامی به دل ما گذاشت
نحوه شهادت حاج ابراهیم همت به روایت حاج جعفر جهروتی زاده
داستانهایی که میگن در مورد جبهه و جنگ و شهدا
فردای عملیات سیدالشهداء من یادم هست که با یک موتور 250 به محورها رفتم که چگونگی اتفاقاتی که شب قبلش رقم خورده را بررسی کنیم. و دنبال شهدایمان باشیم. آنموقع در حوزهی تخریب یادم میآید که آقا سید محمد، ماموریتی به آقای شهید حاج ناصر اربابیان ابلاغ میکند که به دنبال بچهها بروند و پیکرهایشان […]
ما در بیمارستان امام رضا در مشهد بودیم . ما سیزدهم و چهاردهم فروردین مجروح شدیم در سال 1368 که شیمیایی شدم . دو ماه در بیمارستان بودم تا تاول هایم خوب شد. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که بدنم دوباره تاول زده است اما به صورت ریزتر و جرئی بودند […]
یک مدت با بچه ها شوخی جنّ می کردم و بچه ها را می ترساندم . و همه می گفتند اصغر معصومی جن ظاهر می کند . البته اینطور نبود اما می گفتند . یک روز رفتیم صبح گاه در قصر شیرین در سراب گرم بودیم. جای خیلی قشنگی است و یک استخر پروش ماهی […]