روحیه ی شهید صبرعلی کلانتر به روایت حاج مسعود میسوری از فتح هرات توسط ناصرالدین شاه قاجار تا عهدنامه پاریس راوی و رزمنده دفاع مقدس حاج محمد غلامعلی تاریخ نقش آفرینی روحانیت در تحولات ملی من در خواب رسول خدا را ديدهام میگفتن کاوه کوموله بوده ، حرفش میشه پولاشونو برمیداره میاره سپاه روزی که حاج عبدالله نوریان به شهادت رسید دخالتهای بریتانیا در ایران به روایت حسن اعظام قدسی (اعظامالوزاره)
وقتی صورت این پدر روی صورت فرزند بود من هم یه سلام به امام حسین (ع) دادم و عرض کردم آقا جان چه کسی کمک شما اومد وقتی صورت به صورت جوانت گذاشته بودی. حاج رمضون مشغول وداع با رسول بود که از پشت سر هم خانومی التماس میکرد که تو را بخدا بگذارید من هم رسول رو ببینم. اون خانوم هم به آرزوش رسید و صورت غرق خون رسول رو بوسید. من اول فکر کردم مادر رسول بود اما بعدا گفتند عمه ایشون بوده.
مگر بنده خالص خدا از چیزی ترس دارد؟ هرگز ، هرگز ما تن به ذلت نخواهیم داد و دشمنان اسلام را به یاری خداوند خوار و ذلیل نگه داشتهایم و این نصرت خداوند است و درس بزرگی است برای جنایتکاران و تجاوزگران
ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم مى ترسند! شما بدانید که اگر امام زمانـ سلام اللَّه علیهـ حالا بیاید، باز این قلم ها مخالفاند با او. و آنها هم بدانند که قلمهاى آنها نمى تواند مسیر ملت ما را منحرف کند.
معنى خاص شهادت، همان کشته شدن در معرکه جنگ در راه خدا است که احکام خاصى در فقه اسلامى دارد، از جمله عدم نیاز شهید به غسل و کفن، بلکه با همان لباس خونین دفن مى شود!. اما معنى وسیع شهادت آن است که انسان در مسیر انجام وظیفه الهى کشته شود، یا بمیرد، هر کس در حین انجام چنین وظیفه اى، به هر صورت از دنیا برود «شهید» است.
اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی (ص) که می گفتند منتهی فضل الهی، تقوی است. شهادت خوب است اما تقوی بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است.
امام حسن مجتبي(ع) پسري به نام زيد داشت. از اين زيد پسري به دنيا آمد به نام حسن. مادر اين حسن لبابه نام داشت و لبابه پيش از اين همسر حضرت ابوالفضل(ع) بود و پس از به شهادت رسيدن حضرت ابوالفضل، زيد او را به همسري گرفت و از او يك پسر و يك دختر […]
كسانى كه حضور داشتند از لبخند حضرت رضا ناراحت شدند بعضى گفتند خنده او از روى سرزنش براى عمويش است . امام عليه السّلام خارج شد تا در مسجد نماز بخواند عرض كرديم آقا فدايت شويم در باره شما كسانى كه حضور داشتند
اگر قصد یارى ما را ندارى، پس از خدا بترس و با آنان که با ما مى جنگند مباش! به خدا سوگند! هر کس فریاد استغاثه ما را بشنود و به یارى ما نشتابد یقیناً آخرت او تباه خواهد شد
حمزه بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی پیامبر اسلام و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خوردهاند. حضرت حمزه، […]
آیت اللّه غفاری از بزرگمردانی است که درراه تبلیغ بسیار تلاش کرد. طوری که در طول تحصیل در قم نیز هرگاه فرصتی مییافت به روستاها و شهرهای اطراف رفته و به مبارزات پیگیر با استبداد و اشاعه فرهنگ غنی اسلام میپرداخت.
همون روز حاج حسین داشت از جلوی چادر ما میگذشت، تعارف کردیم و گفتیم دیگه هرچی بود تموم شده بیا خدمت باشیم، اومدن توی چادر همانا و دوباره یک دقیقه مانده تا قیامت گفته شد
وقتی اولین بار به همراه شهید حاج رسول فیروزبخت وارد منطقه عملیاتی شدیم حاج رسول گفت: من در عملیات نصر۴که در همین منطقه بود باید شهید میشدم که نشد ولی مجروح شدم. اینجا قتلگاه منه و این بار شهید میشم . حاج رسول این مطلب روخیلی بلند و واضح توی مینی بوس موقع ورودمون گفت و همه شنیدند...
ازهمه ی امت حزب الله می خواهم کهبرخوردهایتان را با ناآگاهان آنطورکنید که آگاهترشوند ، نه لجوج .و ازپدرو مادرم هم به خاطریک عمربدی که درحقشان کردم طلب بخشش می کنم و امیدوارم که از سرتقصیرات این بنده ی حقیرالهی که درهرگوشه ای گناهی ازخود به جای گذاشت و شما را فرزندی شایسته نبود بگذرید .
حاج “علی کمیجانی” از نیروهای لشکر 10 سیدالشهدا است که در هشت سال دفاع مقدس در کنار رزمندگان این لشکر به میدان نبرد حق علیه باطل رفت. او در عملیات کربلای 5 و در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تیر دشمن مجروح و از کمر قطع نخاع شد و به درجه جانبازی نائل آمد. در […]
خریبچی شهید اسماعیل خوش سیر در روز اول فروردین سال ۴۶ که مصادف با شب عید قربان بود به دنیا اومد و نامش رو به این مناسبت اسماعیل گذاشتند و اسماعیل چند روز بعد از عید قربان سال ۶۷ به قربانگاه پاسگاه زید رفت و اسمانی شد.
با توجه به این که منطقه عمومی غرب کارون آخرین منطقه مهمی بود که هم چنان در اشغال عراق قرار داشت، از یک سو فرماندهان نظامی ایران برای انجام عملیات در این منطقه اشتراک نظر داشتند، و از سوی دیگر عراق نیز که طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتح المبین قطعی و مسجل می پنداشت، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود.
این نهضت پرافتخار را کراراً انگلیسیها خواستند از بین ببرند و دولت دکتر مصدق را ساقط کنند. اگر در نظر داشته باشید سه بار تعطیل عمومی در سراسر کشور دادند برای اینکه انگلیسیها کامیاب نشوند ولی این بار بهدستیاری بعضی اعمال جنایتکار خود احمد قوام را روی کار آورد. دکتر مصدق بهاختیار استعفا ندادند چون دیدند وضعیت طوری است که نمیتوانند با اختیار حکومت کنند کنار رفتند.
سید گفت : دوبه دو یار انتخاب کنید برای حمل مجروح… هنوز حرف های آقاسید تمام نشده بود که من خودم رو کنار شهیدپیام رسوندم وگفتم “یارمن پیام” اون هم با خنده قبول کرد. یه مسیر شاید ۳۰۰ متری رو میبایستی همدیگر رو قلمدوش میکردیم وسرازیری میرفتیم وسربالایی برمیگشتیم.. مسیر شیب دار هم بود و رفت اومد واقعا سخت بود..
بسمه تعالی به وبسایت خالدین خوش آمدید . خالدین پایگاهیست برای ارائه ی خاطرات شهدای اسلام . در وبسایت خالدین میتوانید رفیق شهید انتخاب کنید ، و خاطرات شهدا را بخوانید و رفاقتتان با شهدا را آغاز کنید . به وبسایت خالدین خوش آمدید … دلیل انتخاب رفیق شهید انتخاب رفیق شهید یا رفاقت با […]
خاصیت کوه های سنندج این بود که زمستوناش سرما و برف وحشت ناکی داشت . عملیات های ماهم طوری بود که وقتی میخواستیم بریم دم غروب حرکت میکردیم و سر شب میرسیدیم چون از روستا میرفتیم… شهید عبدالحمید شاه حسینی جزو معدود نیروهای آزاد لشکر بود و هرجا که نیرو نیاز داشتن میرفت و به […]
یک روند کلی در گردان تخریب از زمان شهید حاج عبدالله نوریان در گردان شکل گرفت و بچه ها دیگه بعد از شهادت حاج عبدالله ، خیلی ها شون سابقه دارهای گردان بودند و اون حس و حال واحوالات را دیده بودند . بنابراین بعد از شهادت حاج عبدالله امکان تغییر این روند و رویه […]
شهید حاج عبدالله نوریان به دوازده نفر از بچه های قدیمی گفت برید لانه جاسوسی که واحد مهندسی رزمی لشکر ده آن جا بود و آقای انگشت بافت رئیسش بود .من به آنجا رفتم و من را دو هفته ای سپاهی کردند . به دستور حاج عبدالله بدون تحقیقات گزینش میکردند و من فقط فرم […]
چند بیت شعر را که خودم سرودم هم تقدیم میکنم ای لاله های زخمی ای آینه ها ای که مانده داغ تان بر سینه ها دل به یغما رفت و من جا مانده ام در پس این عشق تنها مانده ام باز دیشب خواب سنگر دیده ام خواب زخم و خون و خنجر دیده ام […]
شهید دیگری که از ایشان هم کمتر یاد می شود شهید حافظ خدایاری ایشان هم از قدیمی های سال 1361 گردان تخریب بود قد بلندی داشت، یقه یلباسش را تا بالا می بست . بسیار ساده و دوست داشتنی بود ایشان هم در والفجر یک به شهادت رسیدند. روح ایشان هم شاد باشد. شهید غلامرضا […]
در تیپ 7 دزفول مسئول گروهان بودند . ولی در هنگام شهادت معاون تیپ عاشورا بودند. من در بچگی یک آدم به شدت ترسویی بودم درب خانه را باز می کردم نگاه نمی کردم که پشت در کیست . منزل ما اجاره ای بود اما 500 متر بود و خیلی بزرگ بود. در را که […]