اگر نگویم صددرصد ، حداقل نود و پنج درصدِ مسجد امیرالمومنین علیه السلام با پول مردم ساخته شد. یکی از جاهایی که برای مسجد پول جمع می شد، بهشت رضوان بود . آخرهای سال هم برای جمع آوری پول ساخت مسجد به بهشت زهرا می رفتیم . حاج آقا بهرامی برای آن جا مجوز می گرفتند و برای پول جمع کردن به آن جا می رفتیم . من خجالت میکشیدم و اصطلاحا رویم نمی شد که بگویم به ما کمک کنید . به همین خاطر به آقا مصطفی گفتم من اصلا نمی توانم بگویم. آقا مصطفی می گفت مجید جان دو سه بار بگویی ترست می ریزد. میگفتم : آقا مصطفی! خدا شاهده اصلا نمی توانم بگویم . نه اینکه از گدایی کردن برای ساخت مسجد خجالت بکشم. زبونش را ندارم و رویم نمی شود که بخواهم بگویم. آقا مصطفی گفتند باشه. پس من می گویم و هر وقت شما ترست ریخت و اعتماد به نفس پیدا کردی ، شما هم بگو . گفتم باشه . من صندوق را دستم می گرفتم و آقا مصطفی جلوی من راه می رفت. جثه ی ضعیفی داشت اما خداوند سه برابر جثه اش بهش صدا داده بود.
داد می زدند : کمک در ساخت خانه ی خدا، مسجد امیرالمومنین …
یک نفر می آمد پول می داد ، یک نفر تیکه می انداخت ، یک نفر می گفت این پول ها را می خواهید برای خودتان چه کار کنید؟ یعنی یک ساعت آقا مصطفی بدون این که یک استکان آب بخورند، داشتند برای برای کمک جمع کردن مسجد داد می زدند. من دیگه کم کم ترسم ریخت، من هم پشت سر آقا مصطفی شروع کردم به داد زدن . تا شروع کردم ، آقا مصطفی لبخندی زدند و گفتند خدا خیرت بده، زبانم خشک شد.