زمانی که ما از ام الرصاص به مقر فاو آمدیم. بچه های غواصی هم تازه رسیده بودند. شهید محمد خاک فیروز به سراغ من آمد و گفت حاج اقا بیا با شما کار دارم. در خرمشهر بودیم. در یکی از خانه های خرمشهر رفتیم. شروع کرد به درد دل کردن و گفت : هر کاری می کنم شهید نمی شوم. امید داشتم که در این عملیات شهید می شوم اما نشد. کاری کن و یک راه حل به من بده تا شهید شوم. مقداری با ایشان صحبت کردم. دلداری و امید دادم و یک مقداری آرام شد. فکر کنم در عملیات بعدی اسیر و شهید شد و من دیگر ایشان را ندیدم.
امید داشتم که در این عملیات شهید می شوم اما نشد
هر کاری می کنم شهید نمی شوم
- کد خبر : 2551
زمانی که ما از ام الرصاص به مقر فاو آمدیم. بچه های غواصی هم تازه رسیده بودند. شهید محمد خاک فیروز به سراغ من آمد و گفت حاج اقا بیا با شما کار دارم. در خرمشهر بودیم. در یکی از خانه های خرمشهر رفتیم. شروع کرد به درد دل کردن و گفت : هر کاری […]
لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2551
- نویسنده : حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
- منبع : خالدین