نهم مرداد سال هزار و دویست و هشتاد و هشت در تهران ، مردم در مسیر دوراهی بزرگی قرار گرفتند . یک راه به سمت قله بود و راه دیگر سرازیری ملایمی بود که به عمیق ترین درّه ختم میشد . فضا را طوری مه آلود کرده بودند که مردم نه قله را میدیدند و نه درّه ی مرگ را …
آن روز شیخ فضل الله نوری در حالی که پای چوب دار خود ایستاده بود ، با صدایی واضح و رسا گفت : من امروز محاکمه نمیشوم ، محاکمه ی من و شما بماند برای روز قیامت در محضر رسول الله (ص ) . شیخ فضل الله نوری تنها و بزرگ ترین مرجع جهان اسلام بود که هشت سال برای مشروطه ی مشروعه جنگیده و مشروطه را به روی کار آورده بود . مشروطه ای که حالا دیگر به بیگانگان اجازه ی دخالت نمیداد . اجازه ی غارت نفت و منابع طبیعی ، تجزیه ی کشور و تعیین دولتمردان کشور ، از شخص شاهنشاه تا کارمندان جزء را نمیداد … . چیزی که سال ها در کشور عزیزمان مرسوم شده بود . زمان زیادی از قراردادهای گلستان و ترکمنچای نگذشته بود و مردم هنوز طعم غارت شدن را فراموش نکرده بودند . آن روزها غارت گران و بیگانگان که فهمیدند تا زمانی که مردم ، یکپارچه و متحد پشت شیخ عالم متقی مانند شیخ فضل الله ایستاده اند ، دیگر با جنگ و تحمیل قراردادهای یکجانبه نمیتوانند به اهداف خود برسند تصمیم جدیدی گرفتند . آنها تصمیم گرفتند با شیوه هایی مانند شایعه پراکنی ، ایجاد جریان های اسلامی جعلی و تاثر گذاشتن در روحانیون سطحی نگر و ترویج اخبار دروغ ، بین مردم و شیخ فاصله ای ایجاد کنند . فاصله ای سرشار از بد بینی و شک و تردید …
آن روز ، یعنی نهم مرداد سال هزار و دویست و هشتاد و هشت در تهران مردم تماشا کردند و دم نزدند .
آن روز ها مردم و علماء دو دسته شده بودند . عده ای که میگفتند مشروطه باید اسلامی باشد ، در غیر این صورت مورد سوء استفاده و نفوذ بیگانگان قرار خواهد گرفت . میگفتند ما آن مشروطه ای را که از غرب به ما املاء شود قبول نداریم . ما مشروطه ی مشروعه را قبول داریم …
عده ای اما تصور میکردند ما باید برای پیشرفت سر تا پا غربی شویم و ادای آنها را در آوریم . آنها ملاحظه ی تاریخ خفت بار و خونباری که غربی ها به ایران تحمیل کرده بودند تنها راه پیشرفت را غربی شدن معرفی میکردند . آن روز ، روز پیروزی ایشان بود .
دو سه روز قبل اطرافیان شیخ فضل الله به ایشان پیشنهاد دادند تا مقداری پول از وجوهات شرعیه بردارد ، و از این مرز و بوم فرار کند . اما ایشان گفته بود که در مقابل مشیّت و اراده الهی تسلیم صرف است . شیخ شهید را به اتهام مخالفت با مشروطه دستگیر کردند . اتهام شیخ شهید و محمد علی میرزا و لیاخوف در ظاهر یکی بود ، اما همه را امان دادند و حتی برایشان حقوق ماهانه هم مقرر کردند . تنها شیخ فضل الله نوری بود که به پای دار آورده شد .
شیخ مظلوم را محاکمه کردند و در مقابل چشمان تماشاچی مردم به دار کشیدند . مردم به ظاهر فقط تماشا کرده بودند . اما این گناهی بود که خودشان باید تاوانش را پس میدادند . سالهای زیادی نگذشت و همان مجلسی که خود را از اسلام محروم کرده بود ، حکومت ضعیف و منفعل قاجار را عزل کرد و برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله ی ایران ، حکومتی دستنشانده را بر مردم حاکم کرد . حکومتی که به ظاهر کارهای زیبایی کرده بود مانند تاسیس خط آهن ، دانشگاه تهران و ارتشی مقتدر . اما عملا همه دیدند که خط آهنش فقط راهی بود برای راه یافتن انگلیسی ها از خلیج فارس به دریای خزر و هیچگاه برای مردم مورد استفاده قرار نگرفت . دانشگاه به ظاهر پیشرفته اش تنها ابزاری بود برای القای ناتوانی به مردم ایران زمین . و اما ارتش بزرگ پهلوی …
این راه همان راهی بود که شیخ شهید سال ها قبل دیده بود که به قیمت فدا کردن جان شیرینش در مقابل آن ایستادگی کرده بود .
ارتش پهلوی ارتشی بود که برای سرکوب ایرانیان قدرتمند عمل میکرد اما هیچگاه نتوانست و حتی نخواست در مقابل تجاوز نیروهای بیگانه کوچک ترین مقاومتی نشان دهد … همین ارتش بود که برای اولین بار ، بدون هیچ جنگ و مقاومتی خاک ایران را به تصرف قوای شوروی و انگلیس در آورد . سال ها قحطی و سرخوردگی و غارت و تحقیر دوران پهلوی ، تاوانی بود که مردم برای سکوتشان پرداختند . تاوان سکوت ، پای چوب دار . تنها یک ساعت سکوت ، عامل سالها خفقان و ظلم در ایران شد . کارنامه ی حکومت پهلوی سرشار از قرارداد هایی بود که مردم از آن احساس خاری میکردند . مانند قرارداد کاپیتولاسیون که مطابق آن ایرانی ها میبایست برای کشتن سگی آمریکایی محاکمه و مجازات میشدند اما آمریکایی هایی که در خاک ایران علیه ایرانیان هر جنایتی مرتکب میشدند محاکمه نمیشدند .
درست یکصد سال بعد نیز باز هم تاریخ تکرار شد . اینبار هم مردم برای پایان دادن به ظلم و فساد حکومتی فاسق متحد شدند و به رهبری امام خمینی به کارنامه ی این حکومت ، مهر پایان زدند . این بار هم دشمن به همان حربه ی قبلی متوسل شد . با شایعه پراکنی ها و سوء استفاده از احساسات مردم حق طلب و غیور ایرانی ، آنها را به دو گروه تقسیم کردند و سپس اعتراضات مردم را ابزاری کردند برای ایجاد فاصله میان مردم و ولایت فقیه .
این بار هم دشمنان اسلام و ایران برای شکستن مقاومت ایرانیان در برابر زورگویی ها و زیاده خواهی ها ، دست به دامن حربه ای شده بودند که سالها قبل تجربه ای موفق به ارمغان آورده بود . ایشان با طرح ریزی و مطرح کردن فتنه ی تقلب دروغی را بر سر زبان ها انداختند و امیدوار بودند با تکرار تاریخ میان مردم و حکومت اسلامی فاصله ایجاد کنند تا براحتی بتوانند به اهداف و مقاصد شوم خود دست پیدا کنند .
نهم دی ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ورق تازه ای در تاریخ این مرز و بوم است . این ورق از تاریخ که به همت مردم عزیز ایران رقم خورد نشان داد مردم ایران اسلامی به رشد و بلوغ بزرگی رسیده اند ، از تاریخ درس گرفته و ظرفیت جدیدی در تاریخ این مرز و بوم ایجاد کرده اند . حماسه ی نهم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت ثمره ی برکت خون شهیدیست که برای رسوا کردن مشروطه ای که از غرب به ما برسد ، جان داد …