• امروز : چهارشنبه, ۱۰ بهمن , ۱۴۰۳
انشاء الله که از دست ما راضی باشد

گاهی غذای شهید مصطفی مبینی را میخوردیم

  • کد خبر : 2626
گاهی غذای شهید مصطفی مبینی را میخوردیم

ما  در مقر شهید علی موحد چادر داشتیم و مصطفی مبینی در چادر ما بود. مصطفی از اسطوره ها و با عشق و اهل معنویات بود. خیلی محجوب بود اما ما از بچه های شر و شلوغ بودیم. در چادر ما حاج اصغر و احمد بودند خیلی پرخور و پرسر و صدا بودیم. وقتی مصطفی […]

ما  در مقر شهید علی موحد چادر داشتیم و مصطفی مبینی در چادر ما بود. مصطفی از اسطوره ها و با عشق و اهل معنویات بود. خیلی محجوب بود اما ما از بچه های شر و شلوغ بودیم. در چادر ما حاج اصغر و احمد بودند خیلی پرخور و پرسر و صدا بودیم. وقتی مصطفی دیر می امد غذایش را می خوردیم.

چادر ما روبروی درب حسینیه بود. وقتی مصطفی از حسینه بیرون می امد زمان سفره جمع کردن بود . تا می آمد ما می گفتیم بند سه اجرا شده مبینی و ایشان هم متوجه می شد که غذایش را خوردیم. ما سینه می زدیم و ایشان هم در سرش می زد. و مینشست کنار سفره و نان خشک و ته مانده سفره را می خورد . انشاء الله که از دست ما راضی باشد و ما را حلال کند.

لینک کوتاه : https://khaledin.com/?p=2626
  • نویسنده : حاج ناصر اسماعیل یزدی
  • منبع : خالدین

خاطرات مشابه

11دی
حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد
حاج قاسم احترام پیرمرد را نادیده نگرفت

حاج قاسم در عین ادب از جذبه و جدیت فرماندهی‌اش کوتاه نمی آمد

11دی
شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد
معماریان دانشجوی انگلستان بود و فردی تحصیل‌کرده و بافضیلت

شهید سیامک معمار زاده، شهیدی که دوبار تشییع شد

11دی
تو ازدواج کن! شغلت پای من…
اسخ داد: "دارم مکه می‌روم. خلاصه، حلالمان کن."

تو ازدواج کن! شغلت پای من…

ثبت دیدگاه