از شهدای لشکر، شهید علی عاصمی را به یاد میآورم. روز اولی که وارد این مجموعه شدیم پس از آنکه آموزشهای برونمرزی را در پادگان غدیر دیده بودیم حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر از ما به گردان تخریب مأمور شدیم. من پیش از آن در مجموعه تخریب نبودم. برخورد ایشان بسیار دوستانه، اما در عین حال کاملاً منطقی و اصولی بود؛ چیزی که در آن زمان کمتر دیده بودم. ایشان فردی بسیار مقتدر و با صلابت بودند که در مدیریت و فرماندهی، همزمان با رفاقت، رفتاری اصولی داشتند. اولین سؤالی که از ما پرسید، این بود: «آیا سیگاری هستید؟» و اگر پاسخ مثبت بود، فوراً میگفت: «از همینجا برگردید.» ایشان میفرمودند: «الفبای تخریب این است که سیگاری نباشید؛ چرا که اگر در میدان مین یا سنگر سیگار بکشید، بوی آن بلافاصله دشمن را مطلع میکند که نیرو وارد منطقه شده است.» ما در آن جا گفتیم که الحمدالله سیگاری نیستیم و از همان لحظه رفاقت ما آغاز شد.
ما واقعاً در کنار ایشان درس گرفتیم. ایشان انسانی بسیار متواضع، فکور و متخصص بودند. من شخصاً ایشان را «پدر تخریب ایران» میدانم. اگر مشیت الهی چنین بود که زنده میماندند، قطعاً امروز یکی از دانشمندان هستهای یا موشکی کشور میبودند. ایشان شناخت عمیقی از برنامههای دشمن، مسائل جنگ، تاکتیک و تکنیک نظامی داشتند و در عین حال، تخصص فنی بسیار بالایی نیز داشتند. مثلاً برای تخریب دکلهای فشار قوی، معمولاً نیاز به چندین بار انفجار بود، اما ایشان با یک ورق آلومینیوم، محفظهای مثلثی میساختند. داخل آن سی-۴ میریختند و آن را در نبشی دکل قرار میدادند؛ با یک بار انفجار، دکل به راحتی قطع میشد.
یا بعنوان مثال تایمری میساختند که میشد زمان آن را تنظیم کرد؛ مثلاً دو ساعت بعد منفجر شود و دکل را تخریب کند. اینها تنها نمونههای سادهای از کارهای ایشان بود. در آن زمان، ایشان روی ساخت موشکی کار میکردند که میتوانست دژهای دشمن را بشکافد. اگر امروز حضور داشتند، بدون شک یکی از دانشمندان موشکی کشور و کمککننده اصلی نظام میبودند.
ما در عملیات فتح یک نیز در خدمت ایشان بودیم و از توان مدیریتی، شناخت از منطقه، موقعیت دشمن، موقعیت خودی و پتانسیلهای منطقهای که داشتند، بسیار بهره بردیم. من خودم پس از آن، سالها در سپاه فعالیت کردم و در عرصههای مختلفی همچون بسیج دانشجویی و بسیج محلات مشغول بودم. در تمام این سالها، سعی کردم روش و منش شهید عاصمی و سایر فرماندهانی که پس از ایشان تشریف آوردند را الگو قرار دهم. این فرماندهان نیز، هر کدام به نوبه خود، استاد اخلاق بودند و با رفتارهای خوب و اخلاقمدارانهشان، درسهایی به ما آموختند که در ادامه راه به ما کمک کرد تا بتوانیم از ظرفیتها و قابلیتهای خود در مسیر انقلاب اسلامی بهره ببریم.