سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ ، زمانی که ما در پادگان ابوذر واقع در سر پل ذهاب بودیم ، ماجراهای جالب توجهی برایمان رقم خورد . یکی از این ماجرا ها از این قرار بود که ما بچه های تخریب که در یک ساختمان مستقر بودیم و یک زمانی بحث آموزش های دفاعی و رزمی مطرح شد .
مسئولین پادگان ، ما را به یک مربی آموزشی دلالت دادند که آموزش جودو ببینیم . با بچه ها در یک سالنی رفتیم و همه لباس های سفید جودو پوشیدند . مربی که در کلاس می آمد ، می گفت باید برای احترام گذاشتن به مربی ، زمانی که ایستاده هستید ، دست ها را جفت کنید و بگویید (سنسی اوس)
این کار به منزله ی احترام گذاشتن به استاد است .
این جمله یا کلمات برای بچه ها آشنا نبود و به قول امروزی ها خنده بازار شده بود . خنده های بچه ها باعث شده بود تمرکز نداشتند و یک دفعه کلاس به هم می ریخت . مربی که دید حریف خنده ها نمیشود ، برگشت و گفت که لازم نیست بگویید (سنسی اوس) . بگویید شهید !
ما هم زمانی که سرمان را به نشانه فروتنی و تسلیم پایین می آوردیم ، دست ها را جفت می کردیم و می گفتیم : شهید …
آن روز ها ضمن کلاس های آموزش تخصصی ، این آموزش ها را هم داشتیم .